Saturday, January 31, 2009

 

شكوه ِ آتش ِ فروزان ِ سَده در سراسر ِ ايران : پيوستي بر درآمد ِ ٤ : ٣٣، زيرْ بخش ١


آتش ِ جشن ِ سَده، آتش ِ مهر ِ وطن است
کاندر این مُلک نخواهد که شب تار بُوَد
خرّم است این سَده و شادروان باد که گفت:
"شب ِ جشن ِ سَده را حُرمت ِ بسیار بُوَد"


متن ِ كامل ِ اين سرود را با آواز ِ اميد فرهنگ

از اینجا بارفروگذاري (دانلود) كنيد و بشنويد.



جشن ِ سَده در تهران با شركت ِ ده هزار تن، برگزارشد.



يادداشت دوم ِ ويراستار


شنبه دوازدهم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(سي و يكم ژانويه ٢٠٠٩)


در پي نشر ِ درآمد ِ ٤ : ٣٣، زيرْ بخش١، ويژه ي شادباش و گرامي داشت ِ جشن ِ باستاني ي سَده، امروز گزارشها و تصويرهايي از برگزاري ي اين جشن شكوهمند در تهران و برخي از شهرها و روستاهاي ميهن مان به اين دفتر رسيد كه با سپاسگزاري از فرستندگان، پيوندْنشاني هاي آنها را در اين پيوست مي آورم.



نكته ي چشم گير و سخن ِ سزاوار وستودني در گفتارهاي هم ميهنان زرتشتي در اين جشن آيين، اين است كه «سده» تنها جشن ِ پيروان ِ كيش ِ زرتشتي نيست، بلكه جشن ِ ملّي و همگاني ي ِ تمام ايرانيان با هر دين و مذهبي است. حضور ِ پرشور ِ انبوهي از ايرانيان ِ جُز زرتشتي در جشن ِ سده ي امسال، خود گواه ِ درستي ي اين سخن است.



نماينده ايرانيان زرتشتي: جشنهايي چون سده را براي جهانيان ثبت جهاني كنيد

گزارش و تصاوير جشن سده در كرمان
رقص شعله هاي آتش سده در پيررهگذر(1)
رقص شعله هاي آتش سده در پيررهگذر(2)
ده هزار نفر در تهران به تماشاي آتش سده نشستند(1)
ده هزار نفر در تهران به تماشاي آتش سده نشستند(2)
جشن سده شيرازي ها
گزارش جشن سده در اهواز
آتش سده در اصفهان
گزارشي از جشن سده كرجي ها
رقص شعله هاي آتش سده در پيررهگذر(1)
رقص شعله هاي آتش سده در پيررهگذر(2)
گزارش و تصاوير جشن سده در نرسي اباد يزد
جشن سده در باشگاه جوانان زرتشتي
دختران گيو پيش از همه آتش سده را افروختند
پيام نماينده ايرانيان زرتشتي به مناسبت جشن سده

خاستگاه: رايانْ پيامي از داريوش ايراني
* * *
مجله فرهنگ: جشن سده در ايران



جشن سَده، يکي از جشن‌هاي همگاني ايران کهن، در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه برابر با آبان روز از بهمن ماه با افروختن هيزمي که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود يا بر بلندي کوهستان گرد آورده‌اند، آغاز مي‌شود. جشن سده يک جشن ملي ايرانيان است و به هيچ دين و مذهبي مربوط نيست.جشن «سَـدَه» بزرگ‌ترين جشن‌ آتش و يكي از كهن‌ترين آيين‌هاي شناخته شده در ايران باستان است.
در اين جشن در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه، همه مردمانِ سرزمين‌هاي ايراني بر بلنداي كوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌هايي برمي‌افروخته و هنوز هم كم‌‌وبيش بر مي‌افروزند. مردمان نواحي مختلف در كنار شعله‌هاي آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌هاي گوناگوني را خوانده و آرزوي رفتن سرما و آمدن گرما را مي‌كنند. همچنين در برخي نواحي، به جشن‌خواني، بازي‌ها و نمايش‌هاي دسته‌جمعي نيز مي‌پردازند.
آنچنان که جابر عناصري در کتاب «تجلي دوازده ماه» و رضا مرادي غياث آبادي در کتاب «نوروز نامه» نوشته اند، امروزه اين مراسم در ميان روستا‌نشينان شمال شرقي كشور (همچون آزادوَر و روستاهاي دشت جوين)، در بخش‌هايي از افغانستان و آسياي ميانه (با نام «خِـرپَـچار»)، در كردستان (پيرامون سليمانيه و اورامانات)، نواحي مركزي ايران (با نام‌هاي «هله‌هله»، «كُـرده»، «جشن چوپانان») و در ميان برخي روستانشينان و عشاير لرستان، كردستان، آذربايجان و كرمان رواج دارد.جشن سده هيچگاه به هيچيك از اقوام يا اديان باستان ارتباطي نداشته و همواره جشني ملي و برگرفته از شرايط اقليمي و رويدادهاي كيهاني بوده است. قدمت زياد اين مراسم باعث شده تا در باره دلايل برگزاري آن روايت‌هاي بسيار متعدد و متناقضي در منابع قديم ثبت شود.
با اينكه در هيچيك از متون پهلوي و منابع زرتشتي عصر ساساني و پس از آن، نامي از جشن سده و مراسم آن برده نشده و پيداست كه اين جشن در مغايرت با سنت زرتشتي بوده است؛ اما خوشبختانه در دوران معاصر اين مراسم در ميان هم‌ميهنان زرتشتي نيز رايج شده است كه البته در شيوه برگزاري، به برخي آيين‌هاي كهن و گاه مهم آن توجه نمي‌شود.

معناي واژه ي سده


مهرداد بهار در کتاب «پژوهشي در فرهنگ ايران» و رضا مرادي غياث آبادي در کتاب ياد شده ي بالا، بر اين باورند که سَدَه در زبان اوستايي به معناي برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطي با عدد
١٠٠ ندارد. عدد «سد» به شکل «صد» مُعرّب شده است در حالي که واژه «سده» به شکل «سَذق» مُعرّب شده است. روايت‌هايي که جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان و يا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبير مي کنند، همگي از ساخته هاي جديدتراست و در متون قديمي نيامده‌اند.

جشن سده در شاهنامه


داستان پديدآمدن آتش و بنياد نهاندن جشن سده در شاهنامه بدين گونه آمده است که هوشنگ با چند تن از نزديکان از کوه مي‌گذشتند که مار سياهي نمودار شد. هوشنگ سنگ بزرگي برداشت و به سوي آن رها کرد. سنگ به کوه برخورد کرد و آتش از برخورد سنگ‌ها برخاست.داستان كشف آتش در زمان هوشنگ، هيچگاه باور ايرانيان نبوده و از ساخته‌هاي جديدتر است. اين فرضيه امروزه مورد توجه بيشتر شاهنامه‌شناسان قرار گرفته و از جمله در نسخه‌هاي تصحيح شده آقايان، استاد جلال خالقي مطلق و مصطفي جيحوني، داستان كشف آتش به دلايل بسياري در زمره بيت‌هاي افزوده شده و الحاقي شاهنامه آورده شده‌است. از سويي از اين داستان در هيچ يك از متون تاريخي مقدم بر شاهنامه و گاه متاخر بر آن ياد نشده است و همچنين مي‌دانيم كه كشف آتش بسيار كهن‌تر از عصر هوشنگ است كه با توجه به اشاره‌هاي شاهنامه در باره چگونگي و دستاوردهاي زندگي انسان در آن دوره (ساخت ابزار ريزسنگي، يكجا‌نشيني، آغاز كشت‌وزرع و اهلي كردن برخي حيوانات)، مي‌بايست با دوره‌اي منطبق باشد كه در باستان‌شناسي بنام «ميان‌سنگي/ مزوليت» (حدود ِ ٨٥٠٠ تا ٤٠٠٠ پبش از ميلاد) خوانده مي‌شود. و از سوي ديگر اين بيت‌ها در ‌برخي نسخه‌هاي متقدم شاهنامه و از جمله كهن‌ترين آن (دست‌نوشت فلورانس) وجود ندارد.


سده‌سوزي


به نوشته مورّخاني همچون بيروني،بيهقي وگرديزي جشن سده يكي از سه جشن بزرگ ايرانيان است كه در دوران اسلامي، تا اواخر دوران خوارزمشاهيان و حمله مغول دوام آورد و هم سلاطين و اميران و هم مردم عادي اين جشن را به‌پا مي‌داشتند. مشهورترين و بزرگترين جشن سده در زمان مردآويج در سال سيصد و بيست و سه هجري در اصفهان برگزار شده است و چنان‌كه در تاريخ بيهقي آمده است جشن سده ديگري كه به ياد مردم مانده، جشني است كه در زمان سلطان مسعود غزنوي در سال چهارصد و سي هجري برگزارشد.
به هر روي، ماندگاري سده در فرهنگ ايراني بسيار مرهون اقوام گوناگون ايراني است. کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاري سده بوده است و همه ساله باشکوه‌ترين جشن سده نيز در آن جا توسط همه مردم برگزار مي‌شود. در سال هاي پس از انقلاب، زرتشتيان اين جشن را با روشهاي تازه اي که سابقه تاريخي ندارد، برپا مي کنند. روح‌الاميني، که خود کرماني است، درباره برگزاري سده در کرمان مي‌گويد:
«کرماني‌ها اين جشن را باشکوه‌تر از مناظق ديگر برگزار مي‌کنند. هنوزهم در کرمان رسم است که کشاورزان از خاکستر آتش بر زمين‌هاشان مي‌پاشند، زيرا عقيده دارند که خاکستر آتش سده به زمين برکت مي‌دهد.»
او ادامه مي‌دهد:
«در گذشته‌هاي نه چندان دور اين مراسم در پشت‌بام‌ها برگزار مي‌شد. اين جشن جمعي و همگاني است. هيچ گاه اين مراسم پنهاني و در خفا انجام نمي‌شده و همواره با حضور تعداد زيادي از مردم در بيابان‌ها و دشت‌ها برپا مي‌شده است. هنوز هم در کرمان در روز جشن سده، مدارس را تعطيل مي‌کنند.»
به رغم گذشت هزاران سال از برگزاري نخستين سده، امروزه تغييرات محسوسي در برگزاري اين جشن به وجود نيامده است. دکتر روح‌الاميني که تغييرات آيين‌ها را در طول زمان پيگيري مي‌کند، معتقد است اين آيين آن قدر قوت داشته که موفق به حفظ خود شده و با اشاره به خاطره‌اي مي‌گويد:
«حتي در زمان جنگ با آن که از شکوه جشن سده کم شده بود، ولي باز هم مردم در روز دهم بهمن دور هم در بداق آباد کرمان (باغي که تا چند سال پيش معمولا سده را در آن جشن مي‌گرفتند) جمع مي‌شدند. از آن جا که سده را آتش مي‌زنند، به اين جشن سده‌سوزي هم مي‌گويند.»
روح‌الاميني از ماجراي سده‌سوزي کرمان در سال‌هاي دهه چهل که تازه اين رسم احيا شده بود روايت جالبي تعريف مي‌کند:
«نزديک غروب دو مويد، لاله به دست، با لباس سفيد از باغچه بيرون آمده، زمزمه‌کنان به سده نزديک مي‌شوند و از سمت راست سه بار گرد آن مي‌گردند. سپس اين خرمن هيزم را با شعله لاله‌ها از چهار سو آتش مي‌زنند. ساعت‌ها طول مي‌کشد تا شعله‌ها و حرارت آتش فروکش کند و مردم، بويژه نوجوانان و جوانان بتوانند براي پريدن از روي آتش به بوته‌هاي پراکنده نزديک شوند. در گذشته اسب‌سواراني که منتظر فروکش کردن شعله‌ها بودند، زودتر از ديگران خود را به آب و آتش زده و هنرنمايي مي‌کردند. کشاورزان مي‌کوشيدند مقداري از خاکستر سده را بردارند و به نشانه پايان يافتن سرماي زمستان، گرما را به کشتزار خود ببرند. شرکت‌کنندگان کم کم به خانه برمي‌گشتند، ولي جواناني که تا نيمه‌هاي شب پيرامون سده مي‌ماندند، کم نبودند.»
در اين شب ستاره گرما به زمين مي‌آيد.


منابع



شاهنامه فردوسي، تصحيح جلال خالقي مطلق، چاپ آمريکا: 1986، جلد يکم.

خالقي مطلق، جلال. گل رنجهاي کهن، تهران: نشر قطره، 1380.
مرادي غياث آبادي، رضا. جشن‌هاي مهرگان و سده، تهران: پژوهش‌هاي ايراني، 1384.
رجايي بخارايي، احمدعلي. برگزيده ي شاهنامه فردوسي، به کوشش کتايون مزداپور، تهران - پژوهشگاه
علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چاپ سوم- ؟
ISBN 964-426-177-1

خاستگاه: رايانْ پيامي از اسد هفشجاني- سيدني
* * *
ايرانيان، امسال بيش از همه ی سال های گذشته، جشن آتش را گرامی داشتند.
هزاران ايراني ي جُزْزرتشتي، براي ِ شركت در جشن ِ سَده، به يزد رفتند.

در اين جا بخوانيد و نماهاي ِ بيشتري از اين جشن در شهر ِ يزد و نيز، نگاره هاي هنري ي ِ ويژه ي ِ اين جشن را بنگريد:
http://www.savepasargad.com/



خاستگاه: رايانْ پيامي از شكوه ميرزادگي، كميته ي جهاني ي نجات ِ پاسارگاد- كلرادو، آمريكا


گزارش ِ ديگري از آتش جشن سده در پیر رهگذر چم در تفت ِ يزد، همراه با نماهايي ديدني


در اين جا:

http://drshahinsepanta.blogsky.com/1387/11/13/post-184/


خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر شاهين سپنتا- اصفهان


Friday, January 30, 2009

 

يك روشنگري ي بايسته: پيوستي بر درآمد ِ ٤ : ٣٣، زيرْ بخش ١٣


يادداشت ويراستار
شنبه دوازدهم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(سي و يكم ژانويه ٢٠٠٩)

ديروز در درآمد ِ ٤ : ٣٣. زيرْ بخش ١٣، گزارشي درباره ي ِ چوبْ‌نگاره‌هايي از روزگار ِهخامنشي را كه آقاي فرشيد ابراهيمي در رايانْ پيامي از تهران به اين دفتر فرستاده بود، با اصيل انگاشتن ِ درونْ مايه ي آن، نشردادم.
امّا امروز، دوست ِ دانشور ِ تيزبين و نكته سنج، آقاي دكتر رضا مُرادي غياث آبادي، در رايانْ پيامي از تهران، با دقت و دلْ سوزي ي ِ عالمانه، از ساختگي بودن ِ آن گزارش، سخن به ميان آورده است كه با سپاسگزاري از او، متن ِ پيامش را براي ِ درستْ گرداني ي ِ آن مطلب و زدودن ِ هرگونه شبهه در برداشت ِ از آن، در پي مي آورم و از خوانندگان ِ ارجمند ِ ايران شناخت نيز، درخواست مي كنم كه به اين تصحيح ِ لازم، رويكرد داشته باشند و از فرستادن ِ آن مطلب براي ديگران و يا بازْنشر ِ آن در رسانه ها خودداري ورزند.

متن ِ پيام ِ دكتر مُرادي غياث آبادي

جناب آقای دکتر دوستخواه گرامی،
امشب هفتاد و یکمین هفته نامه ایران شناخت را خواندم و همچون همیشه با اخبار خوبی که دوستان فرستاده بودند، آشنا شدم. البته مدتی است که کمتر نوشته هایی از خودم را تقدیم می کنم و این بخاطر آن است که نوشته قابلی که مناسب ایران شناخت باشد، ننوشته ام.
چنانکه مطلع هستید، در این اواخر بسیاری از سوداگران و قاچاقچیان عتیقه و آثار باستانی راه تازه ای برای خود پیدا کرده اند که عبارت است از ساختن اشیای شبه باستانی و قلابی و انتشار آنها در نشریات چاپی و اینترنتی تا بهتر بتوانند آنرا بفروشند.
عکسی که جنابعالی با عنوان چوب نگاره هایی از روزگار هخامنشیان در درآمد ١٣ منتشر نموده اید نیز از همین نمونه ها است. این عکس را پیش از این وب سایت خبری آفتاب همراه با دروغ های فراوانی منتشر کرده بود و به باستان شناسان آلمانی و روزنامه فرانکفورتر آلگماینه منسوب نموده بود.
امیدوارم ترتیبی دهید تا گروهی از خوانندگان ایران شناخت به اعتبار شما، عکس این اثر قلابی را دیگر جاها منتشر ننمایند و صدمه ای دیگر به تاریخ تاراج شده این سرزمین وارد نیاوردند.

با سپاس و احترام فراوان- دوسـتـدار رضـا مـرادی غـیاث آبـادی

Best Regards
Reza Moradi Ghiasabadi
The Studies of Persian (Iranian) Culture & Arcaeoastronomy
P.O. Box 13145-355
Tehran, Iran
www.ghiasabadi.comwww.reza.irania.ir

Thursday, January 29, 2009

 

٤: ٣٣. هفتاد و يكمين هفته‌نامه: فراگير‌‌ ِ ٢٢ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني



يادداشت ويراستار


جمعه يازدهم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(سي ام ژانويه ٢٠٠٩)


گفتاوَرد از داده‌هاي اين تارنما بي هيچ‌گونه ديگرگون‌گرداني‌ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.



You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it is referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.


Copyright © 2005- 2009


All Rights Reserved


١. جشن ِ سَده، يادمان ِ كشف ِ آتش در اسطوره‌هاي ايراني و پذيره‌ي نوروز ِ بزرگ، فرخنده‌باد!




در اين جا بخوانيد ↓
http://www.farhangiran.com/


خاستگاه: تارنماي فرهنِگ ِ ايران


اين شادباشْ‌پيام نيز از سوي ِ انجمن ِ كهنْ‌دژ – كه در درآمد ِ هفته‌ي ِ ‌پيش (جمعه ٤ بهمن، زيرْبخش ِ ٦)، آن را شناساندم – به اين دفتر رسيده‌است كه با سپاسْ‌گزاري از دوستان ِ كهنْ‌دژي، در اين جا مي‌آورم ↓
فرارسيدن ِ جشن ِ فرخنده‌ي ِ سَده را به تمامي‌ي ِ ايرانيان ِ پاکْ‌نهاد در سرتاسر ِ ايران ِ فرهنگي‌ي ِ بزرگ، شادباش مي‌گوييم.
هيأت ِ راهْ‌بَري‌ي ِ انجمن ِ ايرانْ‌شناسي ي ِ کهنْ دژ
دهم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي


و اين هم شادباش ِ شهربراز براي ِ سَدِه، همراه با ستايشْ‌سرود ِ منوچهري دامغاني، چكامه‌سراي ِ سده‌ي ِ پنجم ِ هجري، در وصف ِ شكوه ِ اين جشن ِ باستاني ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/01/blog-post_28.html


٢. نگرشي دلْ‌سوزانه به آسيبْ‌شناسي‌ي ِ رسانه‌هاي ِ الكترونيك در گستره‌ي ِ فرهنگ ِ ما


گفتار ِ دكتر ناصر فكوهي با عنوان ِ ريشخندآميز ِ نیازی به فکر کردن نیست، «کامنت بگذارید!» را در اين جا بخوانيد ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-438.aspx


خاستگاه: رايانْ پيامي از مسعود لقمان، دفتر روزنامك - تهران


٣. "دشمن به دشمن آن نپسندد ...": مسجد جامع اصفهان، نماد ِ هزار سال تاریخ و فرهنگ و هنر در آستانه‌ي ِ یک فاجعه


نور پردازی با شیوه‌های ابتدایی، خالی از خطر نیست. استفاده از تأسیسات برقی‌ي ِ نا ایمن و سیم کشی های غیر اصولی احتمال بروز آتش سوزی در مسجد جامع را بالا برده است.
این تصویر تأسیسات برقی‌ي ِ کار گذاشته شده کنار محراب الجایتو را نشان می دهد. این محراب با ٧٢٠ سال عمر، نفیس ترین محراب گچ بری‌ي ِ ایران است.




گزارش تشریحی - تصویری‌ي ِ خبرگزاري‌ي ِ مهر در باره‌ي ِ اين تباهكاري‌ي ِ هولناك را بخوانيد و نماهايي شرمْ‌آور از آن را بنگريد و آه از نهاد برآوريد! ↓
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=821345


خاستگاه: رايانْ پيام‌هايي همْ‌زمان از محسن قاسمي‌شاد - تهران و مهدي نفيسي- آلمان و شهربراز


٤. دريچه‌اي به حضور: آشنايي با كارنامه‌ي ِ شاعر ِ ايراني "شمس لنگرودي" در آستانه‌ي ِ ورود ِ او به استراليا



در اين جا بخوانيد ↓
http://shamselangeroodi.blogfa.com/


خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر سيروس رزّاقي‌پور، دفتر ِ كتابخانه‌ي ِ ايرانيان - سيدني


٥. شعر ِ جهاني: تارنماي ِ "محمود كيانوش" شاعر، نويسنده و مترجم




در اين جا بخوانيد ↓
http://www.mahmudkianush.blogfa.com/


خاستگاه: رايانْ پيامي از مهدي خطيبي


٦. نقدي آگاهانه و روشنگر بر درونْ‌مايه و كاركرد ِ برنامه‌هاي ِ تلويزيون ِ فارسي‌زبان

ِB.B.C.


نقد ِ پژوهنده‌ي ِ باريك‌بين و نكته‌سنج، شهرْبَراز را در اين جا بخوانيد ↓
تلویزیون پارسی بی.بی.سی و حمله به زبان پارسی
شنبه ۵/بهمن/۱۳۸۷ - ۲۴/ژانویه/۲۰۰۸
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/01/blog-post_24.html


خاستگاه: رايانْ پيامي از شهربَراز*
__________________
* در باره ي ِ پيشينه‌ي ِ تاريخي‌ي ِ نام ِ شهربَراز، در اين جا بخوانيد ↓
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%B2


٧. تا ثریا می‌رود دیوار کج ...


تارنماي ِ مُشت ِ خاكستر، با نوشتاري خواندني در زير ِ اين عنوان از فرشته مولوي، روزْآمد شد ↓
http://www.fereshtehmolavi.net/


خاستگاه: رايانْ پيامي از فرشته مولوي - كانادا


٨. نماي ِ گوشه اي از طهران (/ تهران) در دوران حکومت ناصرالدين شاه قاجار (سال ۱۲۵۰ خورشيدی/ ۱۲٩۰قمری)



اين عكس، قديمي‌ترين تصوير برجامانده‌ي ِ شناخته از تهران (١٣٧ سال پيش از اين) در مؤسّسه‌ي مطالعات تاريخ معاصر ايران است. نام کنونی این محل بلوار میرداماد ست.


خاستگاه: رايانْ پيامي از پيام جهانگيري - شيراز



٩. رهْ‌نمود به ١٥ پژوهش ِ تاريخي، جامعه‌شناختي و فرهنگي


در اين پيوندْنشاني ها بخوانيد، ببينيد و بشنويد ↓


I


ما نیازمند فهمی درست از خود و غرب هستیم: گفت‌وشنود با مرتضی ثاقب‌فرـ بخش اول



http://www.farhangdaily.com/page/87-10-29/andishe.htm#1


I I


دموکراسی آتن چیزی جز الیگارشی نبود: گفت‌وشنود با مرتضی ثاقب‌فر ـ بخش دوم و ‌پایانی
http://www.farhangdaily.com/page/87-10-30/andishe.htm#1


I I I


ترتيب‌ها و نهادهاي جديد: گزارش درسْ‌گفتارهاي سيّدجواد طباطبايي- بخش ٥



http://www.etemaad.ir/Released/87-11-01/181.htm


IV


اصغرایزدی جیران: جامعه شناسی هنر موسیقی - حسن زندباف
http://www.anthropology.ir/node/3339


V


دکتر محمدجواد زاهدي: عقلانيّت و توسعه
http://www.etemaad.ir/Released/87-11-03/181.htm


VI


هویّت قومی، هویّت ملّی و درگیری های گروهی (توماس هایلند اریکسن- ترجمه‌ي ِ شاهده سعیدی (
http://www.anthropology.ir/node/3345


VII


آرامش دوستدار: تغذيه‌‌ی اسلام نوزاد از کالبد ايران کهن
http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/65/


VIII


http://www.pbs.org/now/shows/448/video-seg2.html



IX



http://www.etemaad.ir/Released/87-10-29/253.htm


X


http://www.etemaad.ir/Released/87-10-30/307.htm


XI


http://www.etemaad.ir/Released/87-11-01/150.htm



XII



http://www.etemaad.ir/Released/87-11-01/308.htm



XIII



http://www.anthropology.ir/node/3337


IX



http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8707280818


X



http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8710280406


XI


http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8710291004



XII



http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8710160495


XIII


http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8710110144


XIV


http://www.anthropology.ir/node/3349


XV


Seven Generation of Intellectualism in France, by Dr. Ramin Jahanbaglou".
http://www.iraninstitute.com/1384/840807/html/think.htm
http://www.iraninstitute.com/1384/840808/html/think.htm
http://www.iraninstitute.com/1384/840809/html/think.htm#s536922


خاستگاه: رايانْ پيامي از پيام جهانگيري - شيراز


١٠. گوشه‌نشين ِ فرهنگ ◄ شناختْ‌نامه‌اي سرشار و سزاوار و ستودني براي مردي سرآمد و يگانه در گستره‌ي ِ فرهنگ ِ روزگارمان: "استاد ابوالحسن نجفي"




روزنامه‌ي ِ اعتماد، دست به كاري كارستان زده و در شماره‌ي ِ ١٨٧٠ - دوشنبه ٣٠ دي ماه ١٣٨٧ خود، شناختْ‌نامه‌اي پُرمايه براي ِ استاد ابوالحسن نجفي پژوهنده، نويسنده و مترجم ِ گران ‌مايه و عضو ِ فرهنگستان ِ ايران، نشرداده‌است كه من همْ‌تاي آن را در نشريّه‌هاي ايران، به ويژه روزنامه‌ها، نديده‌ام و به راستي بايد به نويسندگان، تدوين‌كنندگان و ناشر آن، درود و آفرين گفت.



در اين جا بخوانيد ↓
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-30/307.htm


خاستگاه: رايانْ پيامي از پيام جهانگيري - شيراز (با سپاس ِ ويژه براي ِ آگاهي‌رساني‌اش و يادي غريبانه از دوست ِ ديرينم استاد نجفي)


١١. تقی‌زاده و گاه‌شماري‌ي ِ ایرانی


در اين جا بخوانيد ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-439.aspx


خاستگاه: رايانْ پيامي از مسعود لقمان، دفتر روزنامك - تهران


١٢. پیوستگی‌ي ِ تاریخی‌ي ِ ایران: گفتاري آگاهاننده و آموزنده در باره‌ي ِ پيشينه‌ي ِ كاربرد ِ كليدْ واژه‌ي ِ «ايران»، براي ناميدن ِ همه‌ي ِ زيستْ‌بوم ِ ايرانيان در هر دو دوره‌ي ِ پيش و پس از اسلام


پژوهش ِ شهربراز را در اين جا بخوانيد ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2008/12/blog-post_28.html


خاستگاه: تارنماي ِ شهربَراز


١٣. چوبْ‌نگاره‌هايي از روزگار ِ هخامنشيان





در اين جا بخوانيد ↓
http://au.mc01g.mail.yahoo.com/mc/welcome?.gx=1&.rand=egvg6pj1g7eak#_pg=showMessage&pSize=25&sMid=1&fid=Inbox&sort=date&order=down&startMid=0&filterBy=&.rand=50089849&midIndex=1&mid=1_13756_AJEmvs4AATD7SXeWYQ77OWgrqYo&m=1_10245_AIInvs4AAG8PSXqGVwQWBXL71g0,1_13756_AJEmvs4AATD7SXeWYQ77OWgrqYo,1_14558_AJAmvs4AANXzSXdf9QtLSlQogoM,1_15292_AFknvs4AABvMSXdYMQaeaHdGQgU,1_15955_AIInvs4AAVcLSXeXOA1n%2BW7C7zE,1_19091_AJQmvs4AAP%2FmSXZYpgksDS8MTbg,1_19662_AFknvs4AAVyRSXYR6g8V1yt%2FkYk,&hash=cfe2f95f75b3d4b28383be72d83dc8


خاستگاه: رايانْ پيامي از فرشيد ابراهيمي - تهران


١٤. نمونه‌اي از رقص و ترانه‌هاي ِ لُري در يك فيلم ِ كوتاه


در اين جا ببينيد و بشنويد ↓
http://au.youtube.com/watch?v=_PX76Potkss


خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر سيروس رزّاقي‌پور، دفتر ِ كتابخانه‌ي ِ ايرانيان - سيدني


١٥. پُرسون ... پُرسون ...: ترانه ي مهرورزانه ي زيبايي از زنده ياد دلكش، خواننده ي نرانه هاي مردمي





↓ در اين جا بشنويد

http://www..4shared.com/file/82081950/efea6b87/porsoon_porsoon_delkesh__wwwirtasnifblogfacom.html?dirPwdVerified=17017d2c


خاستگاه: رايان«پبامي از امين فيض پور- شيراز



١٦. گوگل راوی‌ي ِ تصویری‌ي ِ بخشی از تاریخ ِ ایران

شرکت گوگل با بهره‌‌ گيري از بايگاني‌ي ِعکس ِ مجله‌ي ِ لایف یک تالار ِ عکس راه اندازی‌کرده و میلیون‌ها عکس تاریخی را در شبكه‌ي ِ جهاني، منتشرکرده است.


در میان دو میلیون عکسی که گوگل تا به حال از بايگاني‌ي مجله لایف منتشرکرده، بیش از صد قطعه عکس مربوط به ایران است.


در اين جا ببينيد ↓
http://images.google.com/images?q=iran&q=source:life


خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر سيروس رزّاقي‌پور، دفتر ِ كتابخانه‌ي ِ ايرانيان - سيدني


١٧. نمونه‌هايي از آوازهاي ِ "دريا دادْوَر" خواننده‌ي ِ سوپرانوي ترانه‌هايي از فرهنگ ِ توده



در اين جا ببينيد و بشنويد ↓
http://www.youtube.com/watch?v=ow7xqVk8Wjs


خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر سيروس رزّاقي‌پور، دفتر ِ كتابخانه‌ي ِ ايرانيان - سيدني


١٨. حماسه، پديدهشناسي‌ي ِ تطبيقي‌ي ِ شعر ِ پهلواني: بررسي و تحليل ِ روشنگر ِ اثري ممتاز در شناخت ِ حماسه‌هاي ايرانيان و جُزْايرانيان


نوشتار ِ نوشين شاهرخي درباره‌ي ِ اين كتاب ِ تازه‌ي ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق، شاهنامه‌پژوه ِ نامدار را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.noufe.com/persish/BarresiKetab/Matn/khaleghi-hamase.htm


خاستگاه: رايانْ پيامي از نوشين شاهرخي، هانوور- آلمان


١٩. پرداختن به فرهنگ ِ ايراني، زبان ِ فارسي و شاهنامه‌ي ِ فردوسي: خدمت يا خيانت؟!


يك "پاسخ" به اين پرسش را (بي نياز از هرگونه شرح و تفسيري) در اين جا مي‌آورم. بخوانيد و خود، داوري‌ كنيد ↓
گزينه‌هایی از کتاب ِ نور ِ ملکوت ِ قرآن - تالیف آیت الله مُطهّری/ جلد چهارم / بخش ِ ششم



زنده‌ کردن‌ لغات‌ فارسی‌ باستانی‌، برگشت‌ از تعالیم‌ قرآن‌ است‌ ...

انجمن‌ و مؤسّسه‌ای‌ بود برای‌ این‌ امور که‌ با وزارت‌ معارف‌ و فرهنگ‌ رابطه‌ داشت‌؛ و برای‌ از بین‌ بردن‌ لغات‌ عربی‌ و فرهنگ‌ اسلام‌ نهایت‌ سعی‌ و کوشش‌ را داشتند. و در اداره‌ی فرهنگستانی‌ که‌ پشت‌ مدرسه‌ی سپهسالار بود، برای‌ این‌ موضوع‌ مال‌های‌ ملّت‌ بیچاره‌ را می‌خوردند و می‌بردند. نام‌ مسجد را دمرگاه‌، و قبرستان‌ را گورستان‌، و اجتماع‌ را گردهمایی‌، و جمعه‌ را آدینه‌، و وسائل‌ ارتباط‌ جمعی‌ را رسانه‌های‌ گروهی‌، ... اینها همه‌ برای‌ دور کردن‌ مردم‌ از لغات‌ قرآن‌ است‌. برای‌ قطع‌ رابطه‌ و بریدن‌ با نهج‌ البلاغه‌ است‌. برای‌ عدم‌ آشنایی‌ مردم‌ به‌ جمعه‌ و جماعت‌ است‌. برداشتن‌ «طاء» از کلمات‌ و به جای‌ آن‌ «تاء» نهادن‌، مانند تبدیل‌ کتابت‌ لفظ‌ طهران‌ به‌ تهران‌ روی‌ همین‌ زمینه‌ است‌ ...
برای‌ ریاضیات‌ از جبر و حساب‌ استدلالی‌ و فیزیک‌ و شیمی‌ در نمره‌ی امتحانی‌ ضریب‌ می‌گذارند؛ و برای‌ عربی‌ نه‌ تنها ضریب‌ نمی‌گذارند، آن قدر آن را بدون‌ اهمّیت‌ و در درجه‌ی پست‌ می‌گذارند که‌ وجود و عدمش‌ مساوی‌ می‌باشد....
این همه‌ سر و صدا برای‌ عظمت‌ فردوسی‌، و جشنواره‌ و هزاره‌ و ساختن‌ مقبره‌، و دعوت‌ خارجیان‌ از تمام‌ کشورها برای‌ احیاء شاهنامه‌، و تجلیل‌ و تکریم‌ از این‌ مرد خاسر زیان‌ بُرده‌ی تهیدست‌ برای‌ چیست‌؟! برای‌ آن است‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌ الله‌ است‌، سی سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌ و شاهنامه‌ی افسانه‌ای‌ را گرد آورده‌ است‌ ...تبلیغات‌ برای‌ فردوسی‌ و شاهنامه‌، تبلیغات‌ علیه‌ اسلام‌ است‌. فردوسی‌ با شاهنامه‌ی افسانه‌ای‌ خود که‌ کتاب‌ شعر (یعنی‌ تخیلات‌ و پندارهای‌ شاعرانه‌) است‌ خواست‌ باطلی‌ را در مقابل‌ قرآن‌ عَلم‌ کند؛ و موهومی‌ را در برابر یقین‌ برسر پا دارد. خداوند وی‌ را به‌ جزای‌ خودش‌ در دنیا رسانید و از عاقبتش‌ در آخرت‌ خبر نداریم‌. خودش‌ می‌گوید: بسی‌ رنج‌ بردم‌ در این‌ سال‌ سی / عجم‌ زنده‌ کردم‌ بدین‌ پارسی‌ چو از دست‌ دادند گنج‌ مرا / نبد حاصلی‌ دسترنج‌ مرا ما در زمان‌ خود هرکس‌ را دیدیم‌ که‌ خواست‌ عجم‌ را در برابر اسلام‌ عَلم‌ کند، و لغت‌ پارسی‌ را در برابر قرآن‌ بنهد، با ذلّت‌ و مسکنتی‌ عجیب‌ جان‌ داده‌ است‌. فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی‌ الابْصَار!


خاستگاه: رايانْ پيامي از شهرْبَراز


٢٠. فرهنگ ِ ادبیّات فارسی در شهر کتاب: آگاهي‌نامه و فراخواني براي يك نشست ِ بررسي‌ي ِ كتاب


در اين جا بخوانيد ↓
http://www.anthropology.ir/node/3381


خاستگاه: رايانْ پيامي از پيام جهانگيري - شيراز


­ ٢١. دو نامه‌ي ِ تاريخي و مهمّ از دو چهره‌ي ِ نامدار ِ فرهنگ و ادب ِ روزگارمان



نامه‌ی محمّدعلی جمال‌زاده به اميرمهدی بدیع
(پژوهنده و نويسنده ي كتاب ِ كليدي ي ِ يونانيان و بَربَرها)



http://www.fravahr.org/spip.php?article18


و پاسخ بدیع به جمال‌زاده



http://www.fravahr.org/spip.php?article19



خاستگاه: رايانْ پيامي از شهربَراز



٢٢. غلامرضا تختي ي دوم در آمريكا و ديد گاه او درباره ي غلامرضا تختي ي يكم



در اين جا بخوانيد ↓


روزگار غلا‌مرضا تختي در آمريكا


هفدهم دي‌ماه امسال چهل ‌و يكمين سالگرد مرگ غلا‌مرضا تختي بود. از چند روز پيش تلويزيون مدام برگزاري مراسم يادبودش را به همت! اداره كل تربيت‌بدني شهرري زيرنويس مي‌كند. هر سال در همين روز در «ابن‌بابويه» مردم به ياد پهلوان اخلا‌ق و جوانمردي ورزش ايران جمع مي‌شوند. مراسم هر سال تقريبا مثل سال گذشته است. فقط نام مديراني كه قرار است قول بازسازي آرامگاه را بدهند و چند ماه بعد يادشان مي‌رود، تغيير مي‌كند. مديراني كه همه هنرشان سردادن شعارهاي اخلا‌قي در چنين روزهايي است.امسال سومين سالي است كه ابن‌بابويه بدون خانواده تختي (پسرش بابك و نوه‌اش غلا‌مرضا) ميزبان ميهمانان جهان پهلوان است. سه سال پيش بابك - كه هيچ‌گاه دل خوشي از اين مراسم و از بالا‌ و پايين پريدن‌هاي تبليغاتي مديران ورزش ايران در مراسم سالگرد نداشت- براي ادامه زندگي به آمريكا رفت.‌




طنز تلخي است. فرزند جهان‌پهلوان تختي و نوه‌اش ـ كه اتفاقا همنام پدربزرگ است ـ در كشوري زندگي مي‌كنند كه ما هر روز آرزوي <مرگ> حكومتش را فرياد مي‌زنيم. غلا‌مرضا تختي حالا‌ در آمريكا زندگي مي‌كند. در سايت اينترنتي‌اش كريسمس و سال نو ميلا‌دي را با عكس‌هايي از كاج‌هاي تزئين‌شده جشن مي‌گيرد. از «هالوين» مي‌نويسد و عكس كدو تنبل به ما نشان مي‌دهد.غلا‌مرضا تختي در آمريكا آرام‌آرام بزرگ مي‌شود و به فرهنگ آمريكا آرام‌آرام خو مي‌كند. او كه بايد بيش از هركسي شبيه پدر بزرگش باشد و احتمالا‌ هم هست، هزاران كيلومتر از ايران دور شده. حقيقت تلخي است برادر!




او كه حالا‌ ١٤ ساله است و به سختي تلا‌ش مي‌كند در غربت همچنان غلا‌مرضا تختي بماند، سال پيش در چنين روزهايي از پدربزگ نوشته بود. اين يادداشت كوتاه، سرشار از غم و شوق و لبخند و اشك است:


"... ديروز سالگرد پدربزرگم بود و ما نبوديم. آن سال‌هايي كه بوديم مامانم و بابام شير و موز مي‌آوردن مدرسه. بعد از مدرسه هم، من و مامانم مي‌رفتيم خانه مادربزرگم و صبر مي‌كرديم تا شب كه بابام بياد از ابن‌بابويه و حسينيه ارشاد... تلويزيون روشن بود اما پدرم را نشان نمي‌دادند. اين بود كه همه خيال مي‌كردند بابام نرفته. ما مجبور بوديم به تلفن‌ها جواب بدهيم و بگوييم كه بابام آنجا بود. بعد همه فهميدند كه چرا بابام را نشان نمي‌دهند، با اينكه او از همه بلندتر و پرزورتر و قشنگ‌تر است و تازه فرزند جهان‌پهلوان هم هست...من اينجا كه آمدم به مادرم گفتم هيچ‌كس مرا نمي‌شناسد و من چطور بروم مدرسه؟ تو ايران همه مي‌دانستند من كي هستم اما اينجا چه كسي مي‌فهمد؟ مادرم گفت چه بهتر، خودت بايد كاري كني كه همه تو را بشناسند. اين بود كه درس خواندم خيلي. تو زبان انگليسي اول شدم، بين دانش‌آموزان آمريكايي توي سه كلا‌س رياضي اول شدم و توي چهار كلا‌س علوم اول شدم و خيلي جايزه گرفتم؛ تازه به‌خاطر اينكه به يك بچه چيني كمك كردم كارت مخصوص به من دادند و تازه آن‌وقت بود كه فهميدم من هم كمي خوب هستم. بعد يكي از معلم‌ها به من گفت درباره شب يلدا كار كنم، تحقيق كنم. كردم. ديدم چقدر قشنگ است شب يلدا. همان‌وقت دلم مي‌خواست بيايم ايران اما مادرم همين‌جا شب يلدا گرفت و خلا‌صه بعد از اين تحقيق معلمم جلوي همه به من گفت تو با آن قهرمان ايراني كه توي اينترنت اسمش پر است چه نسبتي داري...؟ گفتم نوه او هستم. همه برگشتند به من نگاه كردند و از آن روز كارم سه برابر شده. يكي براي خودم درس مي‌خوانم يكي هم براي اينكه نگويند نوه جهان‌پهلوان چيزي سرش نمي‌شود." *


خاستگاه: حسن نقاشي- يزد
________________
* تصوير ِ آغاز ِ اين زيرْبخش، مربوط به بنج سال پيش است. امسال چهل ‌و يكمين سالگرد مرگ ِ جهان‌پهلوان است.

Wednesday, January 28, 2009

 

پيوستي بر درآمد ِ ٣٢:٤، زيرْ بخش ِ ٢٥



يادداشت ويراستار

چهارشنبه نهم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
٢٨ژانويه ٢٠٠٩


پيوندْنشاني‌ي ِ بخش ِ يكم ِ نقد ِ احمد افرادي بر كتاب ِ علي ميرفطروس را كه در درآمد ِ يادكرده، از قلم افتاده بود، در اين جا مي آورم ↓
http://www.ahmadafradi.blogfa.com/post-4.aspx


اين نقد، دنباله دارد و پيوندْنشاني‌ي ِ بخش يا بخش‌هاي ديگر ِ آن را هنگامي كه نشريابد، در پيوستي ديگر، خواهم‌آورد.

Friday, January 23, 2009

 

ويرايش ِ درآمد ِ ٣٢:٤، براي ِ هنجارمندگرداني ي ِ يك نابه هنجاري در زيرْ بخش هاي ِ ١٢ و ١٣


يادداشت ِ دوم ِ ويراستار


شنبه پنجم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
( ٢٤ ژانويه ٢٠٠٩)


در درآمد ِ ٣٢:٤، زيرْ بخش هاي ِ ١٢ و ١٣، بي فاصله و بدون ِ تفكيك از يكديگر آمده اند و عنوان زيرْ بخش ِ ١٣ بعد از آخرين سطر ِ زيرْ بخش ِ ١٢، (سطر ِ ١٤٨) و درآميخته با آن، به گونه يِ
١٣. فرهنگ ایرانی در آسیای جنوب شرقی و تأثيرگذاري‌ي ِ آن بر فرهنگ‌هاي ِ بومي‌ي آن منطقه اسماعيل مارسينكوفسكى*
آمده است. امّا بايد با يك سطر فاصله، به گونه يِ
١٣. فرهنگ ایرانی در آسیای جنوب شرقی و تأثيرگذاري‌ي ِ آن بر فرهنگ‌هاي ِ بومي‌ي آن منطقه

اسماعيل مارسينكوفسكى*
بيايد.

Thursday, January 22, 2009

 

٣٢:٤. هفتادمين هفته‌نامه: فراگير‌‌ ِ ٢٧ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني



يادداشت ويراستار


جمعه چهارم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(بيست و سوم ژانويه ٢٠٠٩)


گفتاوَرد از داده‌هاي اين تارنما بي هيچ‌گونه ديگرگون‌گرداني‌ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.


You can use any part of site's content as long as it is referenced to this site. No need for permission to use the site as a link.

Copyright © 2005- 2009

All Rights Reserved




١. فراخوان براي ِ جشن ِ زادْروز ِ فردوسي در كاليفرنياي ِ شمالي



متن ِ فراخوان را در اين جا بخوانيد ↓ http://ferdowsi.org/Foundation/ZaadRouz.html

خاستگاه‌: رايان‌ْْپيامي از اردلان عنصري، انجمن ِ دوستداران ِ شاهنامه- كاليفرنياي شمالي

٢. سه يادْكرد ِ ديگر از هنرمند ِ بزرگ، زنده‌ياد رضا ارحام‌صدر


يك) مجيد نفيسي- كاليفرنيا : اصفهانی‌ي ِ حاضرجواب: نگاهی به ریشه‌های ِ تاریخی‌ي ِ نقش ِ "رضا ارحام صدر"


در اين جا بخوانيد ↓
http://fa.shahrvand.com/component/content/article/68-newsflash/1895-q-q


دو) مجيد روشنگر- كاليفرنيا، فصلْ‌نامه‌ي ِ بررسي‌ي ِ كتاب، شماره‌ي ٥٥، لوس آنجلس- پاييز ١٣٨٧



سه) خاطره ي ِ زنده یاد ارحام صدر از ٢٨ امردادماه سال ١٣٣٢ در رادیو اصفهان از زبان خودش ↓ http://drshahinsepanta.blogsky.com/1387/11/01/post-178/
در متن ِ اين "خاطره"، آمده‌است: این صحنه از فیلم "شکرپاره" (ساخته ي ِ رضا مُهِيمن) را که ارحام صدر در آن خاطره اش از ٢٨ امرداد ماه سال ١٣٣٢ را بازمي گوید ، می توانید از اینجا بردارید و ببینید و شرح رویداد را از زبان خودش بشنوید. پس از كوبه‌زدن
[Click]
روي ِ اینجا، صفحه‌ي ِ "مديا فاير" گشوده‌مي‌شود. بعد از طيّ ِ مرحله هاي "دانلود" و ضبط بنا بر رهنمودهاي ِ داده شده، پنجره‌ي ِ
Real Player
بازمي‌شود و مي توانيد بخشي از فيلم ِ مستند ِ شكرپاره را تماشاكنيد و به چشم خود ببينيدو به گوش ِ خود بشنويد كه شخص ِ شخيص ِ ارحام‌صدر ِ زنده‌ياد، خاطره‌اش از رويداد ِ شامگاه ِ روز ِ ٢٨ امرداد ١٣٣٢ در راديو اصفهان را بازمي‌گويد و دريابيد كه – بر خلاف ِ ادّعاي ِ "دايي‌جان نا‌پلئون" – ويراستار ِ اين صفحه، چيزي از خود برنساخته و براي – به اصطلاح –"بهره‌گيري" از نام و آوازه‌ي ِ هنرمند ِ بزرگِ اصفهان و ايران، به وي نسبت نداده‌است؛ بلكه عين ِ همين خاطره را – كه زماني از شخص ِ ارحام‌صدر شنيده‌بوده – به‌سادگي و بي هيچ شيله‌پيله و غرض و مرضي در يادواره‌ي ِ او آورده‌است.


خاستگاه‌ها: رايان‌ْْپيام‌هايي از مجيد نفيسي - كاليفرنيا و دكتر شاهين سپنتا- اصفهان و نيز فصلْ‌نامه‌ي ِ بررسي‌ ِ كتاب، مجيد روشنگر- كاليفرنيا

٣. شناختْ‌نامه‌ي ِ جاويدانْ‌خِرَد: اثري برجامانده از فرهنگ كهن ِ ايراني




در اين جا بخوانيد ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-432.aspx


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از مسعود لقمان، دفتر ِ روزنامك- تهران


٤. نامْ‌آوران ِ ايراني: بررسي‌ي ِ يك كتاب ِ نونشريافته




در اين جا بخوانيد ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از شهربراز


٥. ايران: هفت چهره‌ي ِ تمدّن در يك فيلم (بخش ِ يكم)


در اين جا ببينيد ↓
http://www.vidoosh.tv/play.php?vid=2136


خاستگاه: رايانْ‌پيامي از سعيد اوحدي - سوئد


٦. بيانْ‌نامه‌ي ِ انجمن ِ ايرانْ شناسي‌ي ِ کهنْ‌دِژ و خبرگزاري‌ي ِ کهنْ‌دِژ

همه با هم، دوش به دوش ِهم، براي ِ دفاع از ميراث ِ فرهنگي و زيستْ‌بوم ِ در حال ِ نابودي‌ي ِ ميهن ِِ خويش، همْ‌صدا شويم!

در اين دو جا بخوانيد ↓
http://www.kohandezhngo.blogfa.com/ http://www.kohandezhnews.blogfa.com/
و براي تماس با دفتر ِ انجمن و خبرگزاري، اين رايانْ‌نشاني را به‌كارببريد ↓
http://au.mc01g.mail.yahoo.com/mc/compose?to=kohandezh.ngo@gmail.com

خاستگاه: رايانْ‌پيامي از بابك مغازه‌اي- دفتر ِ انجمن و خبرگزاري ي ِ کهنْ‌دِژ

٧. دخو (دهخدا) بُنيادگذار ِ طنز ِ نوين ِ فارسي



تحليل ِ نوشين شاهرخي در اين زمينه را در يكي از اين سه جا بخوانيد ↓ http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1395 http://www.noufe.com/ http://www.iooinewz.org/article.php5?id=1395 خاستگاه: رايانْ‌پيامي از نوشين شاهرخي- هانوور، آلمان

٨. از شاهنامه تا خداينامه: پژوهشي بُنيادْشناختي در باره‌ي ِ‌ خاستگاه‌ها و پُشتوانه‌هاي ِ سرْراست و ناسرْراست ِ شاهنامه‌ي ِ فردوسي (همْ‌راه با يك پيوست: فهرست ِ پاره‌اي از متن‌هاي ِ گمْ‌شده به زبان پهلوي)


جُستار ِ كليدي و آگاهاننده‌ي ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق را (در بيش از ٨٠ صفحه متن + بيش از ٢٠ ↓صفحه بازْبُردها و يادداشتْ‌ها)، در اين جا بخوانيدhttp://www.noufe.com/persish/Khaleghi/pdf/azshahnametakhodayname.pdf



خاستگاه: رايانْ‌پيامي از نوشين شاهرخي- هانوور، آلمان

٩. تارنماي ِ ويژه‌ي ِ شناخت ِ زندگي و هنر ِ زنده‌ياد "حبيب‌الله بديعي"، استاد ِ ممتاز ِ موزيك ِ ايراني



http://habibollahbadiei.blogfa.com/

خاستگاه : رايانْ‌پيامي از دكتر كاظم ابهري، دانشگاه ِ استرالياي ِ جنوبي- ادلايد

١٠. يك خبر ِ مهمّ ِ ادبي- فرهنگي: شناخت ِ ٤٩ غزل و تكْ‌بيتي ازحافظ، نگاشته در واپسين سال‌هاي ِ زندگي‌ي ِ شاعر قدیم‌ترین نسخه‌ي ِ غزل‌های ِ حافظ كشف شد.

به گزارش شبكه‌ي ِ خبر به نقل از بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران، قدیمی ترین نسخه از نخستین مجموعه غزل های حافظ در كتابخانه بادلیان دانشگاه آكسفورد پیدا شد و در هفته آینده در ایران رونمایی می‌شود. براساس این گزارش نسخه‌ای كه اكنون پیدا شده مربوط به سال‌های ٧٩١-٧٩٢ هـجری قمری و هم زمان با آخرین روزهای زندگی حافظ است. این نسخه ارزشمند به كوشش دكترعلی فردوسی رئیس بخش تاریخ و علوم سیاسی دانشگاه نوتردام دو نامور دركالیفرنیا در كتابخانه‌ي ِ بادلیان دانشگاه آكسفورد كشف شده است و وی، این نسخه‌ي ِ غزلیّات یافت شده را با همه‌ي ِ نسخ معتبر موجود مقایسه و تصحیح كرده‌ است. این در حالی است كه پیش از این قدیمی ترین نسخه‌های غزلیات حافظ‌ یافت شده مربوط به سال های ٨٠٣- ٨٠٥ هجری قمری بوده و حافظ‌ پژوهان همواره به دنبال نسخه‌ای از دیوان وی بوده‌اند كه در زمان حیاتش تحریر شده باشد. این مجموعه در دل ِ جُنگ ِ شعری ست به قلم شخصی به نام علا مرندی یكی از هم عصران ِ حافظ كه شامل ٤٩ غزل و یك تك بیت از خواجه‌ي ِ شیرازست. این غزل ها همگی (شاید به استثنای پنج غزل) در هنگام حیات شاعر به ثبت رسیده اند. به همین مناسبت، طی مراسمی روز دوشنبه هفتم بهمن، تنها نسخه‌ي ِ يافت‌ْْشده از غزل‌های حافظ، نگاشته در زمان ِ حیات ِ شاعر، در فرهنگْ‌سرای ِ نیاوران رونمایی‌می‌شود.

خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از دكتر نويد فاضل - آلمان

١١. قونیّه و مولوی: پژوهشي در باره‌ي ِ زندگی و زيستگاه ِ عارف و شاعر ِ بزرگ ِ ايراني

در اين جا بخوانيد ↓
http://knowledgebase.icro.ir/?c=documentShow&DocumentId=19654&t=4

خاستگاه: رايانْ‌پيامي از فرشيد ابراهيمي- تهران

١٢. زبان و ادب ِ فارسي در ژاپن

اشاره: دكتر موريو فوجى از برجسته‏ترين اساتيد بخش فارسى دانشگاه توكيو است. او نقش مؤثرى در ترويج زبان پارسى و فرهنگ ايرانى ايفا كرده است. مقاله‏اى كه پيش روى شماست ترجمة مقاله‏اى است كه دكتر موريو فوجى در مجلة شرق‎(Orient)‎به زبان انگليسى نگاشته است و به پژوهشهايى كه در باب زبان پارسى از دهة 1920 تا 1980 در ژاپن صورت گرفته مى‏پردازد. 1 - رويكرد زبان شناسانه به «فارسى مدرن (فارسى جديد) و ادبيات آن در ژاپن، تحقيق در مورد زبان و ادب فارسى عصر اسلامى، از اوايل دهة 1920 با تحقيقات آكادميك يكى از اساتيدى كه علاقة زيادى به زبان‏شناسى تاريخى داشت آغاز شد. كتاب ملاحظاتى به تاريخ ادب فارسى (1922) به قلم «شيگرو آراكى» زبانشناس، شاگرد ويليام جكسون استاد زبانهاى ايرانى و سانسكريت دانشگاه كلمبيا، اولين معرفى مدون ادبيات فارسى به مردم ژاپن محسوب مى‏شود. آراكى در اين كتاب، براى اولين بار در ژاپن، مرورى تاريخى بر زبان و ادب فارسى از دوران قبل از اسلام (هخامنشيها) تا عبدالرحمن جامى، آخرين شاعر فارسى عصر تيموريان، عرضه كرده است. آراكى همچنين مطالبى در مورد رباعيات عمر خيام (1920) به زبان ژاپنى به چاپ رسانده است. تحقيق زبانشناسانة ژاپنى‏ها در مورد زبان فارسى در عصر اسلامى (فارسى جديد) در مقايسه با تحقيقات انجام گرفته مربوط به دوران ماقبل اسلام، ضعيف بوده است. به عنوان مثال، مرور زبان فارسى در تقويم تاريخ توسط آتسوجى آشى كاگا (1964) و رويكرد كيگونودا به «فارسى جديد» (1988)، تحقيقات ارزشمندى هستند كه بر برخى ابعاد زبانشناسانه تأكيد ورزيده و ساختار دستورى «فارسى جديد» را بر مبناى زبانشناسى و از زاويه ايرانشناسى معرفى كرده‏اند. به هر حال «فارسى جديد» به خودى خود موضوع اصلى اين گونه تحقيقات نبوده است. در اين زمينه لازم است به كار كامتارتوياگى اشاره شود. ياگى با تجربه‏اى كه در زمينة زبانشناسى داشت، مطالعات و تحقيقاتى جديد در زبانشناسى با تأكيد بر «فارسى جديد» (فارسى كلاسيك و جديد در دورة اسلامى) و ادبيات آن ارائه كرد. در مقالات او براى اولين بار تحليل مدنى از موضوعات زبانشناسى فارسى جديد ظاهر شد، مانند «زبان محاوره‏اى فارسى معاصر» (1959)، «اصول واژه‏هاى قرضى فارسى مدرن» (1964)، «تحقيق واژگانى در كتب درسى رسمى فارسى جديد» (1964). بررسيهاى آكادميك ياگى در مورد ادبيات فارسى مانند «ترجمة ديگرى از گلستان» (1953) و «مجموعه‏اى از ادبيات داستانى: دورنما و شعبه‏هاى داستان فارسى» (1961) بخوبى رويكرد ژرف و كاملاً علمى او را به كتابهايى كه در مورد «فارسى جديد» نگاشته شده‏اند توضيح مى‏دهد. با مقالات او تحقيق آكادميك در مورد ادبيات فارسى، در معناى خاص آن، آغاز شد و شكل گرفت. در خصوص رويكرد زبانشناسانه به متون ادبى فارسى لازم است به تحقيق ايچى ايموتو در مورد نظم شاهنامه خوانى اشاره شود كه تحقيقى بهره‏مند از شيوه‏هاى علمى بوده است (1959) مقالة مشروح شوجى ماتسوشيتا با عنوان «لهجة تهرانى» (1970) اولين گام در ژاپن براى شناخت لهجه‏هاى زبان فارسى بوده است. تحقيق ميدانى كوجى كامى اوكا در مورد «لهجة لارستانى» (كامى اوكا، يامادا 1979) را بايد به عنوان اصيل‏ترين مشاركت اساتيد ژاپنى در اين زمينه دانست. زبانهاى افغانى (پشتو و درى) اضافه بر زبان فارسى توجه خاص اساتيد دانشگاهى ژاپنى را به خود جلب كرده‏اند. بعد از مطالعات تاكيشى كاتسو فوجى در مورد مردم پشتو و زبان آنها (1964) اولين كتاب كامل دستور زبان پشتو در ژاپن توسط تتسو ناواتا (1985) كه متخصص زبانهاى افغانى بود تأليف شد. 2 - معرفى «فرهنگ ايرانى» از طريق ترجمة متون ادبى كلاسيك فارسى‏ از ابتداى آشنايى با فرهنگ ايرانيان، عمر خيام مورد توجه ويژة اساتيد ژاپنى قرار گرفته است؛ شاعر و فيلسوفى كه با رباعياتش كه شبيه به جهان‎بينى بدبينانة بوديستى است شهرت جهانى كسب كرد. در ميان ترجمه‏هاى رباعيات به زبان ژاپنى، ترجمة ريوساكو اوگاوا كه بر مبناى نسخة بازبينى شدة صادق هدايت نويسندة ايرانى انجام گرفته (ترانه‏هاى خيام 1934) بيشترين شهرت را در ژاپن كسب كرده است. طى پنجاه سال گذشته، تعداد زيادى متون ادبى كلاسيك فارسى به ژاپنى ترجمه شده‏اند. متن گلستان توسط ايزوساوا (1951) به ژاپنى ترجمه شد و در سال 1964 ترجمة معتبر و مقبولى به زبان ژاپنى از اين كتاب مشهور فارسى با عنوان گلستان با داستانى روشنفكرانه از ايران قرون ميانى توسط ريچى گامو انجام پذيرفت. گامو كه بدون شك از پيشگامان اين امر در ژاپن بود دو مقاله در مورد اين متن فارسى نوشته است (63-1952) لازم است اشاره كنيم كه گامو همچنين تاريخ ادبى ايران را بر مبناى زمينه‏هاى فرهنگى، به رشتة تحرير درآورده است (1941). اين كتاب ارزشمندترين و بزرگترين تلاش بعد از آراكى براى نگارش تاريخ فرهنگى و ادبى ايران اسلامى توسط يك پژوهشگر ژاپنى است. يكى از شاگردان گوما به نام تسونئو كورياناگى در دانشگاه مطالعات خارجى توكيو از شخصيتهاى بسيار فعال در اين زمينه بوده است. او قابوس نامه و چهار مقاله (1963) و هفت پيكر (1971) را ترجمه كرد و مهمتر از همه ترجمه غزلهاى حافظ از نسخة قزوينى (1977) است كه به همت او صورت گرفته است. با ترجمة اين گونه متون كلاسيك فارسى، راه براى مطالعه ادبيات فارسى بسيار مهياتر شد و آشنايى با جوهرة فرهنگ فارسى براى ژاپنيها آسانتر گرديد. اميكو اوكادا كه در دانشگاه تهران ادبيات فارسى آموخته بود اشعار حماسى عشقى فارسى را مخصوصاً خسرو و شيرين (1977) و ليلى و مجنون (1981) نظامى و ويس و رامين گوركانى (1991) را به ژاپنى بسيار روان و جذاب ترجمه كرد. بخشهاى مشهورى از شاهنامه، كتاب بزرگ شعر حماسى، توسط كورياناگى و اوكادا به ژاپنى ترجمه شد. اخيراً گزيده‏هايى از تذكره‏الاولياء عطار كتاب عرفانى مشهور فارسى، توسط موريو فوجى به ژاپنى برگردانده شده است. كورياناگى و اوكادا در مقالات خود موضوعات ادبى مربوط به ايران قرون ميانى را مورد بحث قرار داده‏اند. مقالة اوكادا با عنوان «چهرة زن در حماسه‏هاى عاشقانه ادبيات كلاسيك فارسى» (1985) نشان توجه عميق و خاص او به ادبيات فارسى بود. «تاريخ ادبيات فارسى» به قلم كورياناگى، كه بحثهاى خود را نه تنها بر نظريات شرق شناسان اوايل قرن بيستم بلكه بر مطالعات جديد آكادميك قرار داده، توسط شمارى از اساتيد برجستة ايرانى مانند «تاريخ ادبيات ايران» نوشتة صفا قرار داد. كتاب كورياناگى مشهورترين توصيف تاريخى ادبيات فارسى به زبان ژاپنى است. فرهنگ لغات فارسى ژاپنى او هم ضمن نقش ويژه‏اى كه براى آموزش زبان فارسى به ژاپنيها دارد جايگاه رفيعى در مطالعات آكادميك در مورد متون فارسى يافته است. 3 - آشنايى با جامعة ايران از طريق ادبيات جديد ايران‏ در ژاپن دو رويكرد براى مطالعه و تحقيق در زمينة ادبيات عصر جديد، قابل مشاهده هستند. هيروشى كاگايا ضرورت مطالعة شرايط اجتماعى و سياسى را براى هر تحقيق ادبى در مورد ايران مدرن مورد تأكيد قرار مى‏دهد (1962). بايد ذكر كرد كه كاگايا اولين تحصيل كردة ژاپنى است كه به طور خاص در مورد احمد كسروى كتاب نوشته است. هايدمى هيداكا هم با شيوة تحقيقى كاگايا در مورد ادبيات مدرن ايران موافق بوده است و موقعيت ادبى ايران معاصر را با ارائة اطلاعاتى در مورد تغييرات سياسى از زمان سقوط رضاشاه تا برهة فراز و نشيبهاى نهضت ملى شدن نفت توضيح داده است. كتاب «صادق هدايت و حزب توده» (1983) نوشته هيداكاهم براى درك موضع اجتماعى صادق هدايت و آگاهيهاى سياسى اجتماعى او در بطن تاريخ سياسى معاصر ايران مرجع بسيار خوبى است. هيداكاهم همچنين بزرگ علوى نويسندة ايرانى را بخوبى معرفى كرده است. با توجه به رابطة نزديك سياست و ادبيات در ايران جديد، اگر كسى بخواهد تحقيق قابل قبولى در زمينة ادبيات ارائه نمايد نمى‏تواند نسبت به فهم زمينه‏هاى سياسى و اجتماعى متون ادبى بى‏توجه باشد. هرچند دقت نظر نسبت به ابعاد ادبى متون نيز لازم است. موريو فوجى در خصوص شرايط ادبى برهة انقلاب مشروطه تحقيقاتى در مورد سه روشنفكر برجسته آن عصر ارائه كرده است (1982، 1983، 1987). جلال آل احمد يكى از نويسندگان ايرانى (و منتقد اجتماعى) كه نظرات متفاوتى در مورد او ارائه شده، با تلاشهاى ارزشمند مينورو يامادا، يكى از متخصصان برجستة ژاپنى در خصوص فرهنگ عاميانه و زبانهاى محاوره‏اى ايران، به ژاپن معرفى شده است.يامادا با ترجمه «نفرين زمين» آل احمد تلاش كرد بعضى موضوعات مهم اجتماعى را كه توسط اين نويسندة ايرانى مطرح شده مورد توجه قرار دهد (1918). تلاشهاى يامادا قابل تقدير است چون سعى كرد بعضى مشكلات اجتماعى را كه در ايران معاصر ريشه دوانده بيان كند و با تحليل اين كتاب داستانى كمك كرد كه مشكلات مزبور در جامعة ژاپن قابل فهم شوند. كتاب يوكوكاگاوا (فوجى موتو) در مورد آل احمد (1983) تنها كتابى است كه به ژاپنى در مورد زندگى و كارهاى آل احمد منتشر شده است. كتب ادبى فارسى فراوانى به ژاپنى ترجمه شدند، اما تحقيقات روشمند در مورد ادبيات فارسى به همان ميزان در ژاپن شكوفا نشد. در ژاپن تحقيقات نقادانه‏اى كه با جسارت مباحث جديد روش‏شناسى را براى بررسى ادبيات فارسى به كار گيرند، در كنار تلاشهايى كه مجموعه‏اى از ترجمة متون ادبى فارسى را ارائه مى‏دهند مورد نياز هستند. مجله ي ِ چشم انداز خاستگاه: رايانْ‌پيامي از فرشيد ابراهيمي - تهران ١٣. فرهنگ ایرانی در آسیای جنوب شرقی و تأثيرگذاري‌ي ِ آن بر فرهنگ‌هاي ِ بومي‌ي آن منطقه اسماعيل مارسينكوفسكى* مقدمه‏
به دنبال پيدايش هسته‏هاى سياسى كه در پى شكل‏گيرى تمدن اسلامى بخصوص پس از يورش ترك ها و ‎مغول ها در قرون 10 تا 13 ميلادى به وجود آمدند، زبان عربى كه در همه جا معمول بود جاى خود را به زبان فارسى داد. زبان فارسى از آن پس هم به عنوان يك گويش مختلط و هم به عنوان پيش برندة تمدن اسلامى در ايران، آناتوليا، آسياى مركزى و شبه قارة هند همه گير شد. در نتيجه، حدود زبان عربى كه ديگر براى مردم عادى قابل فهم نبود در حد نماز و مناجات‎ها باقى ماند. تأثير زبان فارسى در مسلمان كردن مردم شبه قارة هند از نمونه‏هاى بارزى است كه بايد در اين مجال مورد تأمل قرار بگيرد. از ديگر موارد تأثير زبان فارسى مى‏توان به مبادلات فرهنگى خاورميانه و بالاخص ايران با منطقه آسياى جنوب شرقى در قبل از اسلام، يعنى دورة ساسانى، نام برد. دربارة نفوذ فرهنگى ايرانيان در منطقه مالايا و اندونزى قبل از ورود اسلام به اين مناطق مطالعات زيادي صورت گرفته‏اند ولى متأسفانه اثرى وجود ندارد كه تمام جنبه‏هاى اين مقوله را در خود گنجانده باشد. اما تحقيق جك هرگول (Jacq-Hergoualc'h) كه بخشى از آن جايگزين تحقيق پيشين توسط وتيلى (Wheatly) شده است، تا به امروز جامع‏ترين تحقيق دربارة اولين مراودات دريايى همسايگان آسياى جنوب شرقى با كشورهاى منطقه بوده است. تحقيق درباره ترتيب زمانى حضور فرهنگى ايرانيان در اين منطقه اگر نگوييم غيرممكن، مشكل مى‏نمايد. اين مشكل به علت گوناگونى جوامع آسياى جنوب شرقى است. آن‎چه در پى مى‏آيد از جمله برجسته‏ترين خصوصيت‎هاى نفوذ ايرانيان بر فرهنگ اسلامى منطقه آسياى جنوب شرقى به حساب مى‏آيد. تأثير زبان پارسى بر زبان و ادبيات آسياى جنوب شرقى‏ نفوذ ايرانيان حتى در لغات زبانهاى مالايى (كه زبان رايج مسلمانان مجمع‎الجزاير اندونزى و مالايا است) و تايلندى (از قرن 16 و زمان آيوتايا به اين طرف) قابل تشخيص است. در زبان تايلندى كلماتى كه داراى ريشة فارسى هستند وجود دارند. كلماتى هم‎چون درك كلاپ (Drok Kulaap) يا كلاپ (Kulaap) به معنى گل رز كه از ريشة فارسى گرفته شده‎اند. علاوه بر اين، در كلمات كلم پلى (گل كلم) و كلم درك (كلم) ريشة فارسى كلم وجود دارد. كلم درك در زبان تايلندى دقيقاً معادل كلمه فارسى گل بكم است. اصطلاح تايلندى براى كلمة خالص نيز داراى ريشة فارسى «ناب» است. ولى يكى از مهم‏ترين كلمات عاريتى فارسى در زبان تايلندى اصطلاح فارنگ (Farang) است كه به اروپاييان اطلاق مى‏شود (كلمه‏اى كه براى هر جهانگردى كه چند روزى در تايلند اقامت كند آشنا است). ريشة اين كلمه به زمان جنگ‏هاى بين اعراب و دشمنان خارجى (فرنگيش( Farankish بر مى‏گردد. كلمه گواوا (Guava) كه هنوز در زبان تايلندى به نام تن فارنگ (Ton Farang) خوانده مى‏شود و معناى آن درخت خارجى است توسط پرتغالي‎ها به سيام آورده شد. بدون شك، تاريخ ورود اين كلمات فارسى را بايد در زمانى جست‎وجو كرد كه گروه موفقى از تجار فارسى زبان از قرن 16 به اين طرف در آيوتايا پايتخت آن زمان سيام سكونت داشتند. من در كتاب از اصفهان تا آيوتايا - روابط بين ايران و سيام در قرن هفده كه در ماه مارس 2004 به چاپ رسيد به اين موضوع پرداخته‏ام. در اين‎جا فقط يادآورى كنم كه مهاجران ايرانى نقش بسيار مهمى در سيام قرن هفده ايفا كردند. به خصوص در زمان شاه ناراى كه از 1656-1688 تاج سلطنت را بر سرداشت ايرانيان داراى مقامات عالى رتبة دربارى و مقامات محلى بودند. اوج فعاليت ايرانيان در تايلند زمانى بود كه دولت‎هاى صفوى و سيام در نيمة دوم قرن هفده به تبادل مقامات سفارت‎خانه‏اى پرداختند. آخرين آن هم البته هيئتى بود كه از طرف شاه صفوى كه منشى آن هيئت، ابن محمد ابراهيم، گزارش آن سفر را در كتابى به نام كشتى سليمان گرد آورده، است. با اين حال نفوذ فرهنگى ايرانيان در مجمع الجزاير مالايا و اندونزى قدرى متفاوت است، عناصر فرهنگ فارسى را مى‏توان بيش‎تر در گويش قديم و جديد مالايا جست‎وجو كرد. در خلال چند دهة اخير چندين مطالعة ارزش‎مند در اين زمينه انجام شده‏اند. كار محمد عبدالجبارى بيگ به‎ نام كلمات عاريتى فارسى و تركى در زبان مالايايى را نمى‏توان يك اثر علمى شمرد زيرا وقتى بحث ريشة لغات به ميان مى‏آيد نويسنده فقط به حدسيات اقتضا مى‏كند، ولى كار خوش هيكل آزاد (Khush-Haikal Azad) را كه خود به زبان‎هاى مالايايى و اندونزى تسلط دارد مى‏توان از لحاظ تحقيقاتى جامع‏تر دانست. كلمات عاريتى عربى و سانسكريت در گويش قديم و جديد مالايايى بسيار بيش از كلماتى هستند كه اصالت فارسى آنان مشخص شده است. ولى استفادة مكرر از لغات فارسى در كلمات روزمره هم‎چون شاه (كه فقط به حكام مالايايى اطلاق مى‏شود) گندم، انگور و ديوان (ديوان ركيت Dewan Rakyat مجلس مالزى) نشان از اين دارد كه حضور زبان فارسى در زبان مالايايى قابل انكار نيست. در خلال دهه‏هاى60-70 ميلادى الساندرو باسانى Alessandro Bausani) ) به انتشار مقالاتى دربارة كلمات و حكايات فارسى در زبان مالايايى پرداخت. حكايات داستان شيعى قدرت‎مندى به نام محمد ابن حنفى است كه در نبرد با بنى اميه است. نصايح نيز از ديگر انواع داستان‏هاى فارسى است. اين اثر توسط يك منبع ناشناخته فارسى كه در خدمت سلاطين آچه‏اى آن زمان سوماترا بوده وارد زبان مالايايى شده است. موضوعات اين كتاب نشان دهندة ارتباط نزديك آن با الگوهاى فارسى همچون سياستنامة نظام‎الملك است كه نويسنده بعضاً ترجمه‏هايى از آن را مورد استفاده قرار مى‏دهد. علاوه بر اين، نويسنده هر جا كه از آغاز سال نو صحبت به ميان مى‏آورد از لفظ فارسى نوروز بهره مى‏برد. از كتاب بوستان السلاطين (Bustan al-Salafin ) نورالدين الرانينى هم مى‏توان نام برد كه هر چند حالتى دايره المعارفى دارد ولى عكس‎العمل خشم‎آلودى است نسبت به شاعر صوفى مرتد اهل مالايا به نام حمزه فنصورى. اين كتاب نيز در نيمة قرن هفده نگاشته شده است. موضوع نفوذ فرهنگى ايرانيان در آسياى جنوب شرقى نيز به مانند موضوع تاريخ مسلمان شدن مردم منطقه از حساسيت خاصى در بين محققان برخوردار است. سؤال اين است كه آيا اسلام اول بار از ايران، عربستان سعودى و يا هند وارد اين منطقه شده است و ديگر اين‎كه چه وقت اين مهم رخ داده است؟ من قصد ندارم كه به اين بحث در اين جا دامن بزنم. در حقيقت اكثر مسلمانان كشورهاى مالزى و اندونزى سنى (شافعى مذهب) هستند. اين موضوع برعكس شمال هند كه حنفى مذهب هستند در مورد جنوب هند نيز صدق مى‏كند. از طرف ديگر، نبايد فراموش كرد كه جنوب هند تا دهة 1680 كه پادشاهى گل كندا (Golkonda) حاكميت داشت از مراكز شيعه به حساب مى‏آمد. نفوذ ايرانيان بر تفكرات مذهبى در آسياى جنوب شرقى را مى‏توان بيشتر در سلاطين آچه‎كه، پس از سقوط مالاكا (Malacca) در سال 1511 جست و جو كرد. بنا به گفتة هرگرانج (Hurgranje) كه در اوايل قرن 20 به كار نويسندگى اشتغال داشته، محرم (ماه اول تقويم اسلامى)، توسط آچه‎اي‎ها به ميمنت نوه‏هاى حضرت رسول (ص) يعنى حسن (ع) و حسين (ع) به نام آسن - اسن (Asan-Usen) خوانده مى‏شد و روز دهم اين ماه را به نام آچورا (عاشورا) مى‏ناميدند. نويسنده ادامه مى‏دهد كه هر چند بعضى از آچه‎اي‎ها سنى بودند ولى در ايام سوگوارى به عزادارى مى‏پرداختند، گرچه مراسم آن‎ها در مقياس كوچك‎ترى برگزار مى‏شد. او اضافه مى‏كند كه آچه‎اي‎ها حتى ده روز اول محرم را بديمن مى‏پنداشتند. به هر جهت نفوذ ايرانيان در آچه كه، از لحاظ مراودات دريايى ارتباط تنگاتنگ با هند و منطقه خليج فارس داشت و در دورة تفكر و عرفان اسلامى قرن 17 به منصة ظهور رسيد. در اين ميان حمزه فنصورى اصلى‏ترين اشاعه دهندة تفكر وحدت الوجود بود كه اين مكتب برگرفته از تعاليم عارف اندولسى معروف، ابن عربى، به حساب مي‌آمد. نفوذ فرهنگى ايرانيان را هم‎چنين مى‏توان يكى ديگر از بخش‎هاى قلمروى مالايا يعنى مالاكا كه بازار بزرگ تجارى منطقه به حساب مى‏آمد جست‎وجو كرد. اين كشور از اوايل قرن 15 ميلادى تا سال 1511 زمانى كه به دست نيروهاى اشغالگر پرتغالى افتاد پابرجا بود. هر چند مالاكا در ظاهر به عنوان خراج‎گزار سيام كه حتى داعية تمامى شبه جزيرة مالايا را داشت مطرح بود ولى مى‏توانست خود را به عنوان ابرقدرتى در مجمع‎الجزاير معرفى كند و نيروى پيش برندة جديدى براى اشاعه اسلام شود. در اين زمان زبان فارسى، زبان بازرگانان دريايى منطقة اقيانوس هند بود و جامعة كوچكى از تجار فارسى زبان در مالاكا سكونت داشتند. ادارة شاه بندر كه عنوان فارسى داشت و در اكثر بنادر اصلى اقيانوس هند و چندين بندر در امپراتورى عثمانى موجود بود، در مالاكا نيز تأسيس شد. اين موضوع علاقة چندين محقق غربى را به خود جلب كرده است. اين طور به نظر مى‏آيد كه اين دفتر از سال 1350 در منطقة اقيانوس هند موجود بوده است. اكثريت مسلمانان منطقة آسياى جنوب شرقى از لحاظ مذهب شافعى هستند و از لحاظ چشم انداز كلامى نيز اشعرى به حساب مى‏آيند. مردم منطقة مالايا و اندونزى (بخصوص سوماترا و مناطقى از جاوه) در خلال قرن 14 و 13 توسط اعراب تاجر اهل حضرالموت در جنوب شبه جزيرة عربستان و جنوب هند، مناطقى كه اكثريت آن سنى شافعى مذهب بودند در سطحى وسيع به اسلام روى آورند. علي‎رغم اين‎كه مسلمانان خاورميانه و هند بسيار بيش از اين به آسياى جنوب شرقى سفر كرده بودند بسيارى از اين مسلمانان جزو كيش‏هاى مذهبى بودند كه در آن زمان در خاورميانه و هند مرسوم بودند. در زمان غزنويان كه بر افغانستان امروز، بخش‎هايى از ايران و شمال غربى هندوستان از نيمة دوم قرن تا پايان قرن 12 حكومت كردند زبان فارسى، زبان مسلمانان تحصيل‎كردة هند شد. ولى اين فرايند از زمان تأسيس سلاطين دهلى در قرن 13 سرعت بيشترى به خود گرفت. گسترش اسلام در آسياى جنوب شرقى در آن‎ زمان بيش‎تر از طريق بازارهاى تجارى هند جنوبى و غربى صورت گرفت. اسلام در جامة عرفان كه با رنگ و جلاى ولايت عرفان قديم ايران آميخته شده بود و با عقايد و داستان‎هاى محلى جادوگرى قبل از اسلام تركيب شده بود تأثير خود را بر مردم اين منطقه گذاشت. علاوه بر عرفان، عناصرى از مذهب شيعه، نيز از طريق جنوب هند وارد اسلام منطقه مالايا و اندونزى شد. در حال حاضر هيچ گونه اطلاعاتى دال بر اين موضوع كه آيا فعاليت اسماعيليان در هند تأثيرى بر اسلام مالايا و اندونزى داشته است در دست نيست اما تا پايان قرن سيزده ميلادى شيعيان كه توانسته بودند در خانوادة سلطنتى پرلاك (Perlak) كه ظاهراً از اولين سلاطين مسلمان ساحل شمال شرقى سوماترا به حساب مى‏آمدند جدايى ايجاد كنند، تأثيرات شيعى خود را بر ادبيات مسلمانان مالايا و اندونزى نمايان ساختند. اين تأثيرات توسط چندين محقق غربى و اندونزيايى كه از مهم‎ترين آن‎ها بريد (Baried) و ويرينگا (Wieringa) هستند مورد مطالعه قرار گرفته‎اند. تأثير شيعيان بر ادبيات مالايا و اندونزى بيش‎تر در بخش حكايات نمايان است. حكايات محمد حنفى كه نويسنده آن مشخص نيست از جمله كارهايى است كه بخوبى مورد مطالعه قرار گرفته و توسط براكا (Brakel) به انگليسى برگردانده شده است. حكايات محمد حنفى از جمله قديمى‏ترين كارهاى ادبى منطقه مالايا است كه تا به امروز مورد علاقة خاص مسلمانان آسياى جنوب شرقى است. به نظر مى‏آيد اين كتاب به طور كلمه به كلمه در شمال شرقى سوماترا (به احتمال زياد در پاساى (Pasai از اصل فارسى ترجمه شده باشد. براساس مستندات داخل ترجمة مالايايى كتاب «براكا»، تاريخ نوشته شدن اصل فارسى كتاب جلوتر از نيمة دوم قرن 14 نيست. حكايات محمد حنفى كه بخشى از ميراث مسلمانان منطقه آسياى جنوب شرقى به حساب مي‌آيد داستان نبردهاى يك قهرمان شيعه و فرزند امام على (ع) با بنى‏اميه است. آن‎چه بسيار جالب است وابستگى بين اين كتاب و كتاب ديگري به نام ابومسلم نامه است كه توسط ايرانيان و ترك‎ها نگاشته شده و توسط براكل مشخص گرديده و حتى او عنوان مى‏كند كه بخش‏هايى از حكايات محمد حنفى كه اظهارنظرهاى خصمانه‎اي نسبت به معاويه، ابوحريره و وابستگان آنها در خود داشته است از اين كتاب حذف شده است. هر چند در خلال قرون 15 تا 17 اسلام در مناطق مالاكا و آچه به سرعت در حال گسترش بود ولى در ديگر نواحى آسيا جنوب شرقى همچون اندونزى و فيلى‎پين گسترش در مرحله اولية خود بود؛ تا آن‎جا كه پس از سقوط مالاكا به دست پرتغالي‎ها در سال 1511 وقتى مردم كده (Kedah) دوباره اعتقاد به عالم روح پيدا كردند، آچه‎اي‎ها برآن شدند تا مردم را تحت تعاليم اسلام قرار دهند. يادداشتى تاريخى درباره حمزه فنصورى‏ دورة حكمرانى علاءالدين رعيت شاه (1588-1604) كه از سلاطين آچه بود با شكوفايى عرفان ابن عربى همراه بود. هم‎چنين در اين دوره حركتى عليه شاعر عارف، حمزه فنصورى، صورت گرفت. در همين زمان در هند امپراتور مغول اكبر (1556-1603) حكومت مى‏كرد كه دربارة او اطلاعات چندانى نيست. ولى با روى كار آمدن نورالدين الرانين (مرگ 1656) كه متولد هندوستان و يكى از مخلصان شافعى مذهب بود، دوره‏اى از افراطى‏گرى در فقه كه نتيجه‏اش آزار رساندن و سركوب پيروان عارفان بود، شروع شد. حمزه فنصورى در آيوتايا كه محل زندگى جامعه‏اى از شيعيان تاجر اهل ايران بود، متولد شده است. حتى حمزه فنصورى در يكى از شعرهايش به زبان مالايايى، وقتى دربارة محل تولدش، شهر ناو (آيوتايا)، سخن به ميان مى‏آورد از تشبيه عرفانى - فلسفى «وجود» بهره مى‏برد. علاوه بر اين مى‏توان اين طور برداشت كرد كه شهر ناو جايى است كه او وجود دوباره پيدا مى‏كند، وجودى كه او را به طرف جادة عرفان هدايت مى‏كند. ولى در يكى از نوشته‏هايش به زبان مالايايى او بصراحت مى‏گويد: «او (حمزه فنصورى) وجودش را در سرزمين شهر ناو بدست آورد.» اگر با دقت به كارهايش بنگريم درخواهيم يافت كه او نه تنها با زبان مادريش بلكه با گويش‏هاى عربى و فارسى نيز آشنايى داشته است. مى‏توان مدعا شد كه او با ادبيات كهن فارسى هم‎چون كارهاى عبدالرحمن جامى (مرگ 1492) آشنايى داشته است. پروفسور سيد محمد نقيب العطاس، حاذق‏ترين محقق حمزه فنصورى، تحقيق جامع و منحصر به فردى دربارة او به همراه ترجمه و تدوين متون به زبان انگليسى ارايه داده است. در گذشته نبرد ارتداد و افراطى‏گرى دينى را نبرد بين را نيرى و فنصورى پنداشته‏اند كه اين دو فقط در مقولة عرفان مورد مطالعه قرار گرفته است. بنا به گفتة العطاس گردش تغييرات در كيش سنى‏هاى راست دين مانند عقايد النسفى (Al-Nasafi) براى مقابله با كيش ارتداد بيان كنندة نبرد پنهان اين دو گرايش است. ولى نبايد نفوذ تفكر شيعى را در ميان عارفان كيش ارتداد در آچه ناديده انگاشت خود فنصورى مثلاً در چندين كار از امام اول شيعيان امام على (ع) نام برده است. آن‎چه او در عراق، قبلة آمال شيعيان زاير انجام داده در حد حدس و گمان باقى مانده است. قرن 16 را مى‏توان زمانى دانست كه عراق مركز علم مسلمانان به حساب مى‏آمده است و به نظر بسيارى از محققان و از جمله من، حمزه فنصورى بسيار پيش از آن به مذهب شيعه گرويده بود. آن‎طور كه در كتاب تاريخ ارتباطات ايران و سيام آورده‏ام در قرون 17 و 16 شيعيان دوازده امامى در سيام داراى مركزيت بودند. در همين كتاب به ارتباط گستردة ديپلماتيك بين اين دو كشور پرداخته‏ام كه در اين‎جا مجال براى پرداختن به اين موضوع وجود ندارد. موخره‏ رواج كشتي‎هاى بخار توسط قدرت‎هاى استعمارى هلند و انگليس در منطقة اقيانوس هند در نيمه اول قرن نوزده، ارتباط مسلمانان آسياى جنوب شرقى با خاورميانه و كشورهاى عربى به خصوص با مكان‎هاى مقدس در شبه جزيرة عربستان و مراكز علمى مصر را آسان كرد. زوار و طلاب دينى كه از آن‎جا برمى‏گشتند شروع به گسترش عقايد مذهبى هم‎چون وهابيت كردند. در اين ميان عقايد فنصورى و مذهب شيعه كه از ايران به منطقه آمده بود جزو عقايد منحرف به حساب مي‎آمد. اين محدوديت كه تا زمان حال ادامه يافته است حتى باعث از بين رفتن آزادى عمل در زمينة تحقيق شده است. تا آن‏جا كه اطلاع دارم تنها مؤسسه‏اى كه به تدريس زبان فارسى در منطقه اشتغال دارد مؤسسة تمدن و تفكر اسلامى در كوالالامپور است. وقتى در حال آماده كردن اين مقاله بودم آينده كرسى آموزش زبان فارسى در اين مؤسسه را هم درهاله‏اى از ابهام ديدم. آن‎چه در اين مقاله بررسى شده نشان مى‏دهد كه حضور ايرانيان در اين منطقه بسيار زياد است. حتى مى‏توان آن را جزوى از فرآيند روى آوردن مردم آسياى جنوب شرقى به اسلام قلمداد كرد. معتقدم كه مى‏توان تحقيقاتى از جنبة تاريخى دربارة حضور ايرانيان به عمل آورد. اميدوارم كه اين مقاله عارى از هرگونه تعصب فرقه‏اى و نژادى باشد. مطمئناً مى‏توان با پرهيز از نگاه تعصب‏آميز به مسائل، جوى منصفانه به وجود آورد. هر چند متأسفانه اخيراً حركت هايى انجام پذيرفته كه عكس اين موضوع را نشان مى‏دهد.
__________________
*دكتر اسماعيل مارسينكوفسكى استاد دانشگاه بين المللى اسلامى مالزى است و اين مقاله را در «همايش بررسى تأثير عرفان ايرانى در شرق آسيا» كه بهمن ماه سال ١٣٨٢ در بانكوك برگزار شد، ايراد كرد.

خاستگاه: رايانْ‌پيامي از فرشيد ابراهيمي - تهران

١٤. رهْ‌نمود به ١٤ پژوهش ِ تاريخي، جامعه‌شناختي و فرهنگي

در اين پيوندْنشاني ها بخوانيد ↓

I
The Reality of Belief, by Dr. Aramesh Doustdar
http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/63/
II
Planning and our Mentality, by Dr. Esmail Nooriala http://www.newsecularism.com/2009/01/16-Friday/011609-Esmail-Nooriala-Planning-and-our-mentality.htm
III
Citizenship in Iran, A Conversation with Dr. Naser Fakouhi by the Newspaper of Sarmaye
http://www.anthropology.ir/node/3289
IV
Gender from Post-Modernism's Viewpoint, by L. Rahbari http://www.anthropology.ir/node/3310
V
The Theories of Culture and Ethnicity, by E.L.Cerroni-long http://www.anthropology.ir/node/3303
VI
Post-Modernism in Iran
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-25/181.htm VI
About the Blending of Islam and Iran, by Dr. Aramesh Doustdar http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/64/
VIII
About Louis Althusser, by Arash Veysi http://www.etemaad.ir/Released/87-10-28/181.htm
IX
http://www.anthropology.ir/node/3293
X
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-24/279.htm
XI
http://www.anthropology.ir/node/3291
XII
http://www.anthropology.ir/node/3290
XIII
http://www.anthropology.ir/node/3301
XIV
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-23/181.htm


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از ‌پيام جهانگيري - شيراز

١٥. متن ِ كامل ِ ديوان ِ كبير ِ شمس تبريزي: ٣٢٢٩ غزل ِ مولوي در شبكه‌ي ِ جهاني

در اين جا بخوانيد ↓
http://www.guidinglights.org/Farsi/Shams.htm

خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از مهرداد رفيعي، انجمن ِ كتاب- بريزبن، استراليا

١٦. فرهنگْ‌سرا: جُنگي از درونْ‌مايه‌هاي ِ تاريخي، اجتماعي، ادبي، هنري و فرهنگي
در اين جا ببينيد و بخوانيد و بشنويد ↓
http://www.farhangsara.com/index.html

خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از مهرداد رفيعي، انجمن ِ كتاب- بريزبن، استراليا

١٧. تاريخ ِ تحوّل ِ فكري و عقيدتي‌ي ِ يك نسل: بررسي و تحليل ِ گسترده‌ي ِ يك كتاب

كاظم رنجبر در بررسي‌ي ِ گسترده‌ي خود، تحليلي فرا گير و ريشه‌شناختي از كتاب ِ من خودْ ايران هستم، نوشته‌ي ِ مجيد نفيسي، به دست داده‌است.
متن ِ اين بررسي‌ي ِ سه بخشي را در سه پيوندْ ْنشاني‌ي زير، بخوانيد ↓
C:\Documents and Settings\Owner\My Documents\Man khod Iran-Bar-rasi.mht
C:\Documents and Settings\Owner\My Documents\Man khod Iran-Bar-ras2.mht
C:\Documents and Settings\Owner\My Documents\Man khod Iran-Bar-ras3.mht

مجيد نفيسي

خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از مجيد نفيسي - كاليفرنيا


١٨. فراخوان ِ برنامه‌ي ِ موزيك ِ بانوان ِ هنرمند ِ سرشناس ِ ايراني در لندن


Iranian Women Voices:Pari Maleki - Mahsa Vahdat Concert11 February 2009 Cadogan Hall5 Sloane TerraceLondon SW1X 9DQ A programme dedicated to two Iranian female music groups Organisation Bar-Ax in association with Iran Heritage Foundation Introduction A concert presenting works by two Iranian female music groups who despite the challenges of being women vocalists in modern-day Iran, where public performances by women are partly banned, are working to safeguard Persian traditional music. Pari Maleki, has been performing and teaching music since 1986 and currently leads Khonya Musical Ensemble and has been touring Europe since 1988. Mahsa Vahdat is professor of the maqam traditions that have forged classical Persian music. She first came to international prominence in 2004 with her participation in the compilation 'Lullabies from the Axis of Evil'. In April 2008 she gave a concert at the prestigious 'Theatre de la Ville' in Paris . Media Coverage January 16, 2009 - Guardian Date & Time 11 February 20087:00 pm Tickets £25 / 20 / 15Group booking - 10 or more 5% discount Box Office + 44 (20) 7730 4500 or Online Note Certain ticket prices are currently only available via telephone. Enquiries http://au.mc01g.mail.yahoo.com/mc/compose?to=Concerts@bar-ax.com
Pantea Modiri: +44 (20) 8992 0686

خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از دفتر ِ بُنياد ِ ميراث ِ ايران - لندن
[Iran Heritage Foundation]

١٩. فرَوَهَر، نگاره‌ي ِ نامدار ِ ايراني در نمايي ناروا و اهانتْ‌آميز در يك فيلم ِ سينمايي!


همْ‌ميهني – كه خواسته‌است نامي از او برده‌نشود – در رايانْ‌پيامي از تهران، آگاهي‌داده‌است كه:
"... در یک فیلم سینمایی به نام چهارچنگولی، جوانی که نقش یکی از ولگردان و اوباش مردم ستیز را بازی‌می‌کند، همواره در هنگام نقش‌ْآفرینی، جامه‌اي که با نگاره‌ي ِ مشهور و محبوب ِ فرَوَهَر، آذین شده‌است، بر تن دارد. در بخشی از این فیلم، چامه‌های ِ کهن ِ ادب ِ فارسی نيز با دستْ‌کاری به ريشخند گرفته‌می‌شود..."


ويراستار مي‌افزايد:
در سال‌هاي اخير، شاهدبوديم كه "هاليوودي‌ها" در فيلم ِ اسكندر، همين نگاره‌ي ِ فرَوَهَر (نماد ِ پيروي از راه ِ راست و باورْمندي به سه رهْ‌نمود ِ جاودانه‌ي ِ انديشه‌ي ِ نيك، گفتار ِ نيك و كردار ِ نيك) را در جايي بسيار ناسزاوار (بر پشت ِ گردونه‌ي ِ تازشْ‌گر ِ ايرانْ‌ستيز ِ مقدوني)، به نمايش گذاشتند و سپس در فيلم ِ رسواي ِ خْشايارشا، بي‌شرمي و دَغَلْ‌بازي و ايرانْ‌ستيزي را به حدّ ِ نهايت رساندند و در هر دو مورد، ديديم كه انبوهي از ايرانيان ِ درونْ‌مرز و برونْ‌مرز، با خشمي برحق و دريافتني، به وقاحت ِ دشمنان ِ فرهنگ ِ ايران، اعتراض‌كردند و به دادْخواهي پرداختند. با رويْ‌كرد به چُنان پيشينه‌اي، اكنون كه شاهد ِ اين رسوايي در فيلمي نه ساخته‌ي ِ "هاليوودي‌ها"؛ بلكه پرداخته‌ي ِ كساني در درونْ‌مرزيم، چه بايد بگوييم و چه مي‌توانيم بكنيم؟! آيا بايد فردوسي‌وار بانگ ِ درد و دريغ برآوريم: "دريغ‌ست ايران كه ويران شود ..." يا سخن ِ حكمتْ‌آميز ِ آواره‌ي ِ يمكان را اندوهْ‌گينانه زمزمه‌كنيم؟: "... گفتا: ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست؟!" يا سعدي‌وار، دردمندانه بر خود بپيچيم و بگوييم: "همه از دست ِ غير مي‌نالند/ سعدي از دست ِ خويشتن فرياد!"؟ و يا همچون پير ِ به‌دردآلوده‌ي ِ يوش در شب ِ دامنْ‌گسترده‌ برميهن، سراسيمه و هراسان از دُژْمََنِشي‌ها و دُژْكرداري هاي ِ نااهلان ِ روزگار، پناهْ‌گاهي در ناكجاآباد بجوييم: "به كجاي ِ اين شب ِ تيره بياويزم قباي ِ ژنده‌ي ِ خود را/ وَ كَشَم از سينه‌ي ِ پُرْدرد ِ خود بيرون / تيرهاي ِ زخم را دل‌ْخون ..."؟

به راستي، چه بايد كرد؟

٢٠. برگماري‌ي ِ يك استاد ِ جوان ِ ايراني به سِمَت ِ رايْ‌زن ِ رييس ِ جمهور ِ آمريكا در امور ِ خاورمیانه

باراک اوباما، رييس ِ جمهور ِ آمريكا، دکتر ولی رضا نصر را به سمت مشاور خود در امور خاورمیانه برگزید.


دکتر ولی رضا نصر که فرزند دکتر سید حسین نصر، اسلام شناس معروف است، در سال ١٣٣٩ (١٩٦٠) در تهران زاده‌شد. وی دکترای علوم سیاسی خود را در سال ١٩٩١ از دانشگاه ماساچوست (M.I.T.)
دریافت کرد. از مهم‌ترین آثار او می توان به کتاب‌های ِ زير، اشاره‌كرد:
احیاء شیعه
(The Shia Revival)
لویاتان اسلامی
(The Islamic Leviathan)
دموکراسی در ایران
(Democracy in Iran)
پیشقراول انقلاب اسلامی
(The Vanguard of the Islamic Revolution)

براي ِ آشنایی‌ي ِ بیشتر با كارنامه‌ي ِ او، می توانید به پیوندْنشاني‌های زیر، بنگريد
http://www.cfr.org/bios/11622/ http://en.wikipedia.org/wiki/Vali_Nasr http://www.wwnorton.com/catalog/spring07/032968.htm http://www.cfr.org/publication/11179/shia_revival.html

خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از ‌پيام جهانگيري - شيراز

٢١. دهخدا در دهکرد: سروده‌اي با پيشْ‌زمينه‌اي تاريخي از رويدادهاي ِ ِجنبش ِ مشروطه‌خواهي

سروده‌ي ٍ مجيد نفيسي را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.jenopari.com/article.aspx?id=1169

٢٢. شهر ِ زيرْزميني‌ي ِ كيش: سازه‌اي بر فراز ِ بستر ِ يك كاريز ِ كهن در ژرفا‌ي ِ رويه‌ي ِ جزيره‌ي ِ كيش با كشف ِ سنگْ‌واره‌هايي از ميليون‌ها سال پيش

نماهايي از اين سازه را در يك فيلم ِ كوتاه ببينيد و گزارشي را در باره‌ي ِ آن بشنويد ↓ http://www.jadidonline.com/images/stories/flash_multimedia/Kish_underground_city_test/city_high.html

خاستگاه‌: رايان‌ْْپيامي از دكتر سيروس رزّاقي پور، دفتر ِ كتابخانه‌ي ِ ايرانيان- سيدني

٢٣. از آرزو تا واقعيّّت: "دريغ است ايران كه ويران شود!" امّا ...
<br>
محمدرضا ‌عبداللهی نسب:
روزنامه‌ي ِ فرهنگ آشتي يكم بهمن ١٣٨٧: نابودی‌ي ِ نخستین شهر ِ دایره‌ای‌ي ِ ایران

عبور راه‌آهن جنوب از محوطه ساسانی تنگاب در شهرستان فیروزآباد فارس، قلعه‌دختر و نقش برجسته‌های ساسانی را نابود خواهد کرد.راه‌آهن جنوب (شیراز - عسلویه) پس از عبور از شهرستان‌های فیروزآباد و فراشبند استان فارس در اهرم استان بوشهر به دو مسیر تقسیم می‌شود که یکی به سمت بوشهر و دیگری به سمت عسلویه ادامه پیدا می‌کند. این خط راه‌آهن در شهرستان فیروزآباد با حفر تونل در کوه و عبور از شهر باستانی گور، به قلعه «دختر، نقش تاجگذاري اردشير، نقش برجسته پيروزي اردشير بر اردوان، شهر دایره‌ای شکل باستانی گور» و آثار تاریخی دیگر منطقه آسیب می‌رساند.علیرضا بذرگر، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس که به سختی حاضر به گفت‌وگو شد، به فرهنگ آشتی گفت: «با من هماهنگی نشده، هنوز خبر ندارم و نقشه‌ای هم ندیده‌ام». او تاکید کرد که در قسمت‌هایی که میراث فرهنگی قرار دارد تا طرحی به تصویب نرسد کاری هم انجام نمی‌شود.برزگر با بیان اینکه در خصوص عبور قطار از منطقه تنگاب، پیگیری‌های لازم و هماهنگی‌ها بین میراث فرهنگی و اداره راه در حال انجام است، از ادامه گفت‌وگو خودداری کرد. انفجار،آثار ساسانی را تخریب می‌کند علیرضا جعفری‌زند، باستان‌شناس و استاد دانشگاه که در سال ١٣٨٤ به‌عنوان عضو هیئت کاوش ایران و آلمان در شهر ساسانی گور در شهرستان فیروزآباد حضور داشته است، در گفت‌وگو با فرهنگ آشتی از طرحی سخن می‌گوید که براساس آن قرار است راه‌آهن از تنگاب عبور کند: «تا جایی که می‌دانم قرار بود این طرح تغییر کند و شهر ساسانی را دور بزند ولی باتوجه به جریانات اخیر شنیده‌ام که بعد از مدت‌ها قرار است این ریل از تنگاب فیروزآباد رد شود».جعفری زند با اشاره به اینکه منطقه تنگاب یک محوطه باستانی است، هشدار داد که انفجارات برای ایجاد تونل، آثار تاریخی مانند قلعه‌دختر و نقش برجسته‌های ساسانی را در معرض تخریب قرار می‌دهد.این باستان‌شناس خاطرنشان می‌کند: «نقشه راه‌آهن را به‌طور کامل ندیده‌ام ولی در زمانی که ما در فیروزآباد بودیم،متوجه شدم که قرار است از همان تنگاب فیروزآباد که بالای آن قلعه‌دختر است و پائین آن نقش برجسته‌ها ست، تونل زده شود». نابودی شهر باستانی گور شهر ساساني گور که به نخستين شهر دايره‌اي شکل ايران شهرت دارد در سده سوم میلادی به دستور اردشیر بابکان ساخته شده و در نزديکي فيروزآباد قرار دارد. در نخستين فصل کاوش‌هاي باستان‌شناسي شهر گور در سال ١٣٨٤، نقش چهارشاهزاده ساساني روي بقاياي کاخي از دوره اردشير بابکان به همراه کف منقوش رنگي کشف شد. راه‌آهن جنوب در حالی قرار است در این نقطه احداث شود که هیچ‌یک از مقامات سازمان میراث فرهنگی در فارس به جزئیات آن اشاره‌ای نمی‌کنند. جعفری‌زند اما معتقد است که مقامات میراث فرهنگی در شهرستان‌ها، هیچگاه به نقشه‌های اداره راه دسترسی پیدا نمی‌کنند. او می‌گوید که تنها در صورت حساسیت روزنامه‌ها و اطلاع‌رسانی، مسئولان وزارت راه نقشه‌های خود را در اختیار سطوح بالای سازمان میراث فرهنگی کشور قرار می‌دهند. او خاطرنشان می‌کند: «اداره راه تا زمانی که کار به رده‌های بالا نرسد نقشه‌هایش را در اختیار میراث فرهنگی نمی‌گذارد و تا پیش از آن نیز کسی در میراث فرهنگی از جزئیات این نقشه به صورت دقیق آگاه نیست». جعفری‌زند همچنین می‌گوید: «اداره راه‌آهن سعی می‌کند راحت‌ترین و ساده‌ترین راه را در نظر بگیرد. یعنی می‌آید ضمن آنکه می‌خواهد مخارج را پائین بیاورد سریع‌ترین راه دستیابی را پیدا می‌کند. خیلی از کسانی که این طرح‌ها را می‌دهند از اتفاقاتی که بعد از احداث این جاده‌ها و ریل‌ها و تونل‌ها برای این آثار تاریخی می‌افتد، آگاهی و اطلاع کافی ندارند. به همین دلیل این طرح‌ها را بدون هماهنگی با میراث فرهنگی انجام می‌دهند و بعد که قرار است اجرا شود مشخص می‌شود که تمام اینها به آثار باستانی ضربه می‌زند».همچنین علیرضا عسکری چاوردی، معاون پژوهشی مرکز باستان‌شناسی کشور نیز می‌گوید: «متاسفانه، آن‌قدر خرابه‌های شهر تاریخی فیروزآباد را شخم زدیم و آن‌قدر در برنامه‌های توسعه به وجود بزرگ‌ترین نقش برجسته‌های تاریخی کشور در تنگاب فیروزآباد بی‌توجهی کردیم که امروزه، باید از قلب تمدن ملی یک کشور راه‌آهن بگذرد. در تنگاب فیروزآباد، قلعه‌دختر وجود دارد که این بنا به دست معماران ایرانی و در سده دوم میلادی نخستین گنبد در معماری ایران و جهان در این تنگه ساخته شده است. در همین تنگه دو نقش برجسته وجود دارد که صحنه نمایش انتقال قدرت از دو حکومت 800 ساله تمدن ایرانی است». سازمان‌های دولتی باید مراقب آثار تاریخی باشند معاون پژوهشی مرکز باستان‌شناسی کشور تاکید می‌کند هرگونه اعمال برنامه در مجموعه تاریخی ساسانیان در فیروزآباد باید با نظر بهترین و متخصص‌ترین باستان‌شناسان سازمان میراث فرهنگی انجام شود و باید تمام مجموعه مدیریتی استان فارس به‌ویژه وزارت راه و ترابری استان در صورت آگاه شدن از اهمیت موضوع با برنامه محور تاریخی این حوزه همکاری کنند. شهرستان فيروزآباد که از آن به عنوان اولين پايتخت امپراتوري ساساني یاد می‌شود، در ۹۰ كيلومتري جنوب غربي شيراز قرار دارد. اردشیر بابكان، سرسلسله ساسانی، پس از كشتن والی فارس و تسخیر تمام فارس، منطقه فیروزآباد را كه از نظر سوق‌الجیشی دارای ویژگی‌های مثبتی بود، انتخاب كرد. دشتی كه شهر فیروزآباد كنونی در آن قرار دارد، تقریباً دایره‌وار است و اطراف آن را كوه‌ها فرا گرفته‌اند و تنها راه ورود به این دشت، راه تنگاب به طول ٣٠ كیلومتر است كه رودخانه تنگاب در آن وجود دارد. تنگاب، تنگه‌اي باريک و کهن است که مسير شيراز به فيروزآباد را به‌هم متصل مي‌کند. به همین دلیل نخستین اثری كه توسط اردشیر درین منطقه ساخته شد، ساختمانی است بر بالای كوه تنگاب كه امروزه به نام «قلعه‌دختر»مشهور است.

خاستگاه‌: رايان‌ْْپيامي از فرشيد ايراهيمي - تهران

٢٤. جايزه‌ي ِ معتبر و مهمّ ِ "سيمون دو بوار" به كارزار ِ حقْ‌جويي‌ي ِ زنان ِ ايران داده‌شد.


بانو سيمين بهبهاني، شاعر ِ سرشناس، به نمايندگي از سوي ِ كارزار ِ حقْ‌جويي‌ي ِ زنان ِ ايران (مشهور به "كمپين ِ يك ميليون امضاء")، براي ِ دريافت ِ اين جايزه، رهْ‌سپار ِ پاريس شد. ↓
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=19048



٢٥. رودررويي‌ي ِ ديدگاه‌ها و برداشت‌ها در بررسي و نقد ِ يك نوشتار

علي ميرفطروس، نوشتاري دارد با عنوان ِ دکتر محمّد مصدّق: آسیب‌شناسی یک شکست – كه نخست، بخش‌بخش در رسانه‌هاي ِ الكترونيك و سپس، يك‌جا در يك كتاب (کانادا، ٢٠٠٨) – نشريافت و بحث ‌هايي را در ميان ِ صاحبْ‌نظران و آگاهان از فرارَوَندهاي ِ تاريخ ِ معاصر ِ ايران، برانگيخت كه بازتاب ِ ديدگاه‌هاي ِ گوناگون و گاه ناهمْ‌ساز با يكديگرست. پيوندْنشاني‌هاي ِ تازه‌ترين ِ اين برداشت‌ها را – كه در اين هفته به اين دفتر رسيد – بي هيچ گونه ارزشْ‌ داوري از سوي ِ خود، در اين جا مي‌آورم تا درونْ‌مايه ‌هاي ِ آن‌ها را در معرض ِ برداشت و بررسي و نقد خوانندگان ِ ارجمند ِ اين رسانه، گذاشته باشم. ↓
١. گفت وشنود ِ مسعود لقمان با علي ميرفطروس (بخش ِ نخست) http://rouznamak.blogfa.com/post-435.aspx


٢. بررسي‌ي ِ تحليلي و انتقادي‌ي احمد افرادي" در باره‌ي ِ كتاب ِِ "ميرفطروس"، زير ِ عنوان ِ آسیب رسانی به حافظه‌ی ِ تاریخی.


http://www.ahmadafradi.blogfa.com/

خاستگاه‌: رايان‌ْْپيامي از مسعود لقمان، دفتر ِ روزنامك- تهران و مهدي خطيبي

٢٦. سال ٢٠٠٩ ميلادي، سال ِ جهاني‌ي ِ اخترْشناسي، تعيين‌شده از سوي ِ يو. ان.



Space View
بخشی از منظومه‌ي ِ شمسی(عکس: رویترز)


دوست ِ دانشمند، آقاي دكتر محمّد حيدري ملايري، استاد ِ نِپاهشگاه ِ (/ رصدخانه‌ي ِ) پاريس، پيام ِ زير را براي ِ آگاهي‌رساني، به اين دفتر فرستاده و به ‌گفت و شنود ِ خود با بخش ِ فارسيي ِ راديو جهاني ي ِ فرانسه در همين زمينه، پيوندداده اند:

………………
Reiterating my wishes for a very successful new year, as you may know,2009 is declared by the United Nations as the Astronomy Year. If you areinterested, this is an audio file of an interview I have given on this matter (Radio France Intersnationale, Persian):
http://www.rfi.fr/actufa/articles/109/article_5085.asp

Bâ dorudhâ-ye dustâné,

M. Heydari-Malayeri.




٢٧. دو نشريّه ي ِ سرشار ِ كتابْ شناختي در دو سوي ِ مرز ِ جغرافيايي ي ِ ايران

فصل نامه ي بررسي كتاب، شماره ي ٥٥ دوره ي جديد، سال هيجدهم، پاييز ١٣٨٧ - لوس آنجلس


و ماهنامه ي جهان كتاب، سال سيزدهم، شماره هاي ٩ و ١١(پي در پي ٢٣٥- ٢٣٦)- تهران، آذر- دي١٣٨٧


در اين هفته به اين دفتر رسيد.
اين دو نشريّه ي ارزشمند در درون سو و فراسوي ِ مرزهاي جغرافيايي ي ايران، وابسته و پيوسته به گستره ي يگانه ي سرزمين ِ بي مرز ِ انديشه و فرهنگ و ادب ِ ايراني و همچون مشعل هايي فروزان، فراراه ِ جويندگان و پويندگان اند و با شور و شوق و كوشش و كُنش ِ بي چشم داشت و بي دريغ، در اين راه ِ دشوار، خويشكاري مي ورزند. براي سردبيران، همكاران ِ قلمي و ياوران ِ اين نشريّه هاي ِ بايسته و سودمند، پايداري و پويايي آرزومي كنم.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?